ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Sunday, October 12, 2014

هر وقت صحبت از کارگاه‌ِ صد ساعته‌ی آقای قائدی می‌شد و می‌شود به بچه‌ها می‌گفتم از در کارگاه که وارد شدیم وارد فضایی شدیم که هزار تا در دیگر را به رویمان باز کرد و این سوای چیزهایی بود که در کارگاه یاد گرفتیم. همه همین حس من را داشتند و با آن هم‌دلی می‌کردند. حالا می‌خواهم بگویم از آن هزار در، هم هر دری را باز می‌کنی ممکن است چندین در دیگر به رویت باز شود. شبیه امروزِ من! از در مدرسه‌ای وارد شدم که برای بچه‌هایش کارگاه فلسفه برای کودکان و نوجوانان بگذارم از در که بیرون می‌آمدم قرارمان با مدیر مدرسه این شده بود که برای دبیران و مادرها هم کارگاه بگذارم. در واقع، در این مدرسه، با سه گروه کارگاه خواهم داشت: بچه‌ها، معلم‌ها، مادرها.برای شروع عالی است اما ایده‌ی خودم چیز دیگری است، تمام این تلاش‌های من در جهت ایده‌ای است بی‌پیشینه و نو که نیاز به حامی خوش فکر و خلاق دارد. با کسی می‌خواستم طرح کنم که ویژگی خوش‌فکری و خلاقیت را دارد اما به نظرم رسید شاید خودم را قبول ندارد و قسمت نشد، کمی هم دلخور شدم کمی که نه اولش خیلی دلخور شدم اما از امروز صبح، مولوی درمانی کردم و گهگاه که می‌خواستم بدون هیچ حکم و پیشداوری دلخور باشم زمزمه می‌کردم:
چون دلت با من نباشد
هم‌نشینی سود نیست

۲۰ مهر ۹۳ یک‌شنبه

No comments: