ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Wednesday, April 01, 2009

(2)آپولوژي

دادگاه سقراط را تا جايي دنبال كرديم كه سقراط به بي خدايي متهم شد و ملتوس او را بي دين خواند. سقراط براي دفاع از خود از ملتوس مي پرسد آيا ممكن است كسي وجود امور انساني را بپذيرد اما منكر انسان شود؟ او چند سوال ديگر مشابه اين سوال از ملتوس مي پرسد و ملتوس به قول سقراط به اجبار داوران پاسخ مي دهد و اقرار مي كند كه چنين چيزي ممكن نيست. سقراط ادامه مي دهد چگونه ممكن است كه من به نيروي دايموني اعتقاد داشته باشم اما وجود دايمون را انكار كنم. سقراط ادعاهاي ملتوس را نتيجه ي نه تنها كينه ي ملتوس و آنوتوس كه نتيجه ي دشمني توده ي مردم مي داند
سقراط در اين دادگاه مي گويد شما ممكن است مرا ابله بدانيد كه اين گونه جان خود را به خطر انداخته ام اما از نظر او كسي كه راهي را درست دانست و پيش گرفت نبايد از خطر بهراسد. او مي گويد حال كه خدا مرا مامور كرده است تا در جست و جوي دانش بكوشم و خود و ديگران را بيازمايم آيا شرم آور نيست كه از ترس مرگ يا خطري ديگر از فرمان خدا سر بتابم؟ از نظر او ترس از مرگ تنها به دليل ناداني است در واقع آدمي خود را دانا مي پندارد يعني چيزي را كه نمي داند گمان مي كند كه مي داند هيچ كس نمي داند مرگ چيست و نمي تواند ادعا كند كه مرگ براي آدمي والاترين نعمت ها نيست با اين همه مردمان از آن چنان مي ترسند كه گويي بي يقين مي دانند مرگ بزرگترين بلاهاست پس كسي كه از مرگ مي ترسد خود را درباره ي آن دانا مي پندارد بي آنكه دانا باشد سقراط ادامه مي دهد كه چون درباره ي جهان ديگر هيچ نمي داند خود را فريب نمي دهد و گمان نمي برد كه مي داند و تنها در اين نكته است كه از ديگران داناتر است او مي گويد تنها از چيزهايي مي ترسد كه درباره ي زيانشان آگاه است
با همه ي دفاع سقراط آنوتوس همچنان معتقد بود كه سقراط نبايد آزاد شود چون با اين عقايد و حرف ها جوانان را فاسد مي كند. اما سقراط معتقد است نظم جهان به گونه ايست كه آنوتوس و ملتوس نمي توانند به او ضرري برسانند اگر چه او را بكشند يا تبعيد كنند باز هم زياني متوجه سقراط نيست چرا كه راهي كه مي رود درست است اودرباره ي اين داد سخن داد كه در كارهاي سياسي شركت نكرده است و اگر هم براي مدت كوتاهي مسوليتي را پذيرفته است جز راه عدالت نرفته بدون اينكه از مرگ هراسي داشته باشد و با آوردن مثالها و مصداق هاي عيني سخنان خود را اثبات كرد . با همه ي اينها دادگاه حكم به گناهكاري سقراط داد واو را به مرگ محكوم كردند او بلافاصله اعلام كرد كه از اين راي نه خشمگين و نه آزرده است تنها شگفت زده شده است از نظر او آتنيان با حكم مرگ سقراط نام نيك خود را به باد داده اند و بدخواهان و خرده گيران را گستاخ كرده اند زيرا عيب جويان به سرزنش آتنيان برخواهند خاست كه مرد دانايي چون سقراط را كشته اند
او داوران را نيز پند مي دهد كه از مرگ نهراسند و به آن خوش بين باشند چرا كه نيكان نه در زندگي بدي مي بينند و نه پس از مرگ و خدايان هرگز نظر مهر و عطوفت خود را از آنان باز نمي گيرند
و دفاع خود را با اين جمله به پايان مي رساند كه
اكنون وقت آن است كه من به استقبال مرگ بشتابم و شما در پي زندگي برويد ولي كدام يك از ما راهي بهتر در پيش دارد جز خدا هيچ كس نمي داند