ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Saturday, March 19, 2016

یکم فروردین ۹۵

.هر چه در عالم برایم تکراری شود، روز تولدم هنوز غیر تکراری‌ترین رخداد زندگیم است

Sunday, March 13, 2016

philo-cafe

روزی که در سخنرانی دکتر قائدی شرکت کردم، از تجربه‌های فرصت مطالعاتی‌شان صحبت کردند و نکته‌هایی درباره‌ی cafe philo یا کافه‌ فلسفه‌هایی گفتند، که ما هنوز به شکلی که وجود دارد تجربه‌اش نکردیم. همان جا به ذهنم رسید که چقدر خوب است که نتیجه فرصت‌های مطالعاتی را در عمل ببینیم نه در سخنرانی و حرف... با آقای دکتر قائدی در میان گذاشتم و پیشنهادهایی را درباره‌ی اجرایش دادم. آقای قائدی بی‌درنگ استقبال کردند. به نظرم این گشودگی در برابر ایده‌های دانشجویان می‌تواند بسیار امیدوار کننده باشد. از این نظر ایشان در فلسفه‌ورزی در عمل بسیار پیشرو هستند.
جلسه‌‌ی نخست را قرار شد با حضور هشت نفر از دوستان برگزار کنیم که یک نفرمان نتوانست بیاید. مکان‌مان کافه رادیو‌هفتی‌ها بود. در این جلسه دکتر قائدی ابتدا درباره‌ی مفهوم Cafe philo از ما پرسیدند. خب تصور ما بسیار دور بوذ از معنای اصلی‌اش که اگر بخواهم در یک جمله بگویم منظور این نیست که حتما در کافه برگزار شود، منظور مکان‌های عمومی و حتی با آدم‌هایی است که در حال و هوای فبک و فلسفه و فلسفه‌ورزی نیستند. 
بعد از مقدمه‌ی آقای قائدی، با رای‌گیری موضوع بحث مرگ شد. دلیل‌اش درگذشت غیرمنتظره‌ی دکتر فاطمه زیبا کلام بود و دو تا از دانشجویان ایشان (آزاد و معصومه) با حال و روز خیلی بدی در جلسه شرکت کردند و از زمانی که خبر را شنیده بودند با مرگ، مرگ عزیز، مرگ ناگهانی دست و پنجه نرم کرده بودند. مدتی را به بحث مرگ گذراندیم. قسمتی از بحث هم درباره‌ی سقراط و شیوه‌های گفت‌وگویش و جهل‌اش و آدم‌هایی که انتخاب می‌کرد، بود.
بحث را با ارزیابی به پایان بردیم. 
ارزیابی‌ها
دکتر قائدی: فکر نمی‌کردم اینقدر خوب پیش بره، هنوز خیلی کار داریم ولی به آیندش امیدوارم
مونا: بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران، کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
پویان: با هم بودنی از جنس بالاتر رفتن
معصومه: احساس غم، ابهام نسبت به مرگ. یکی از بهترین جلسات حضور در فضای فلسفه‌ورزی.
نادیا: حس: کنجکاوی. ارزیابی: به نظرم یکی از منحصر‌به‌فردترین تجارب بوده که در فضاهای علمی تجربه کردم و دوست دارم ادامه داشته باشد.
سعیده: در مورد مرگ که....... در مورد جلسه: جاودانه باشیم.
آزاد: تجربه کردن یک نوشیدنی خوب به نام گل‌گاوزبان. تجربه‌ی یک گفت‌وگوی صمیمی و خوب. روییدن یک آرزو مبنی بر اینکه کاش کافه فلسفه همه‌گیر و فراگیر شود.
فائزه: از آن چیزی که فکر می‌کردم خیلی عالی‌تر بود، الان حس می‌کنم چقدر خوب شد که ایده‌ام  را مطرح کردم. به نظرم آقای قائدی در فلسفه‌ورزی در عمل پیشرو هستند. 


۱

Wednesday, March 09, 2016

در آستانه‌ی سال ۹۵، ف


فروردین
فائزه
فلسفه
فبک
فاصله
فراموشی 
فردا

نوزدهم اسفند، هزاروسیصد و نود و چهار، این هدیه‌ی ناقابل، دستبند ف، را برای خودم خریدم که سال پرماجرای ۹۴ را با بیش و کم‌اش از سر گذراندم. دلم می‌خواهد با یک دنیا خوشبینیِ عاقلانه وارد سال پر کار ۹۵ شوم. سالی که دست کم نیمه‌ی نخست‌اش تکلیف‌اش معلوم است. هر گلی نیمه‌ی نخست سال بزنم به سر خودم زده‌ام برای نیمه‌ی دومِ اش.
با ف حالاحالاها کار دارم از مدت‌ها پیش که ایده‌هایش را در سر می‌پروراندم، تا امروز که از آن رونمایی کردم و تا فرداهای دور و نزدیک، اگر زنده باشم. 
با این کادو، خودم را هم به کافه، به صرف شام دعوت کردم، که هدیه‌ی بدون ضیافت، انگار چیزی کم دارد. 



پ.ن: خوشی نزده است زیر دلم، کمر اندوه را که می‌توانم بشکنم، به نفع دلم.
پ.ن دو: کسانی که رفته‌اند کافه رادیو‌هفتی‌ها، می‌دانند روی هر میزش یک کتاب شعر هست، خیلی تصادفی من در ضیافتِ ف پشت میزی نشستم که شاعرش فریدون مشیری بود.