ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Tuesday, October 21, 2014

میزگرد هفدهم مهر، پنج‌شنبه صبح


۱۷ مهر ۹۳، پنج شنبه

خیلی خوشحالم که درباره‌ی روز دوم همایش با سرعت چیزی ننوشتم و قدری صبر کردم. به‌ویژه وقتی نوشته‌ی دکتر منصوریان را خواندم فهمیدم آنچه باید از همایش به دست می‌آمد به دست آمده است. من ناراحت بودم که چرا صبح روز هفدهم مهر شرکت‌کنندگان در میزگرد قوانین p4c را رعایت نمی‌کنند. آن قدر آشفته بودم که وقتی آقای قائدی از سالن رفتند بیرون دنبالشان رفتم و گفتم فکر نمی‌کنید این میزگرد یک تسهیل‌گر می‌خواهد؟ با‌ همه‌‌ی وجود حس می‌کردم با تمام عنوان‌هایی که شرکت‌کنندگان به دنبال خود می‌کشند و باهمه‌ی احترامی که برای جامعه‌ی فرهیخته قائلم، باید این میزگردها، تسهیل‌گری می‌داشت که دست‌کم بتوان یک کلاس P4C مبادی آداب را به‌درستی معرفی کرد. به نظرم وقتی به کسی می‌گویی ادعایت را تنها در یک جمله بگو و او تمام تاملات شب تا صبحش را در سی دقیقه می‌گوید، به مخاطب چگونه می‌توان تفاوت را  نشان داد وقتی تسهیل‌‌گری نباشد که او را به صبر و سکوت دعوت کند و بگوید فقط همان چیزی را که از تو خواسته‌ام بگو. البته پیاده کردن این شیوه در یک همایش، بسیار نوین بود و حتی اگر کسی هم در ظاهر، قوانین آن را زیر پا گذاشته باشد و از این زیر پا گذاشتن با افتخار یاد کند، در خلوت خودش احتمالا پروژه‌هایی در راستای آن برای خودش و سازمانش  تعریف خواهد کرد، نیت‌اش مهم نیست، مهم دل دادن به تغییر است و آنچه در نتیجه حاصل می‌آید با همه‌ی آسیب‌هایی که می‌شود پیش‌بینی کرد، که در هر راه تازه‌‌ای چاره‌ای از این آسیب‌ها نیست، باز هم نتیجه مطلوب خواهد بود.
در میزگرد هفدهم مهر پنج نفر شرکت کردند، از آنها خواسته شد تنها یک جمله درباره‌ی فلسفه‌ی برنامه‌ي درسی و کاربردش بگویند. همه با تقدیر و تشکر سخنان خود را آغاز کردند. از دو سه ‌جمله گفته شد تا تاملات سی دقیقه‌ای. همه‌ی ما گرفتار چنین معضلی هستیم. دلمان می‌خواهد، از خودمان و درباره‌ی خودمان زیاد بگوییم. وقتی کسی صحبت می‌کند ما به حرف‌های او گوش نمی‌دهیم به حرف‌های خودمان فکر می‌کنیم برای همین وقتی از ما دلیل مخالفتمان را می‌خواهند ما مخالفت نمی‌کنیم، نظر خودمان را می‌گوییم. وقتی می‌گویند در یک جمله ادعایت را بگو می‌ترسیم فکر کنند ما بی‌سوادیم، یا بلد نیستیم صحبت کنیم، برای همین میل داریم در ده‌ها جمله بگوییم. در این جور مواقع ایزابل ما را متوقف می‌کرد و می‌گفت با اینکه فارسی نمی‌دانم اما می‌فهمم داری بیشتر از چیزی که ازت خواستم پاسخ می‌دهی. اما در این میزگرد هیچ تسهیل‌گر و هدایت‌کننده‌ای وجود نداشت. به نظرم اگر کسی واقعی عمیق باشد و تاملاتش از نوع دکارتی باشد در یک جمله می‌تواند بگوید ادعایش چیست و نیاز به آسمون و ریسمون ندارد، در ضمن در یک جمله گفتن  جایی برای مغالطه کردن هم نمی‌گذارد و امکان مخالفت کردن هم به همان اندازه واضح و متمایز است یعنی مخالف، می‌داند دقیقا با چه چیز دارد مخالفت می‌کند.
۱۷ مهر ۹۳
الان که درباره‌ی آن روز می‌نویسم خیلی آرام‌تر هستم، من هم روز اول نمی‌توانستم جلو‌ی حرف زدنم را بگیرم و بروم سر اصل مطلب و فقط به پرسشی پاسخ دهم که پرسیده شده است، شاید اگر من هم پی‌درپی و مداوم تمرین نمی‌کردم و در کارگاه‌های مختلف شرکت نمی‌کردم و باز هم تمرین نمی‌کردم در آینده، حال و روز نگران کننده‌ای داشتم که شواهد نشان می‌دهد به خیر گذشته است. (باز هم تنها خدا می‌داند چقدر به خیر گذشته است!!!)


No comments: