بوی غرور و تکبر، بوی سیر است، به همان اندازه زننده و غیرقابل تحمل و آزاردهنده، گاهی زود تشخیصاش میدهم، گاهی دیر. اگر ستارهی سینمایی با همهی وجود حس میکند که باید بیایند تا دم میز گریم و از او خواهش کنند که بیاید سر کارش و تا پای اخراج یک نفر دیگر میرود، از غرورش است، هر چند که کار دستیار هم درست نباشد و عین بیادبی باشد. میخواهم بگویم قصه دو طرف دارد، اگر یک طرفاش ناشیگری و بیتجربگی است، چون بهسختی میتوانم بپذیرم از بیادبی باشد، طرف دیگر ماجرا گونهای از غرور و تکبر است. هر چه ما منم منمهایمان حجیمتر و بزرگتر میشود، انتظار و توقعمان از دیگر بالاتر میرود و چپ و راست بهمان برمیخورد. اما غافلیم که گاهی این منهای باد شدهی حجیم شده، به سادگی با یک سوزن در یک جای روزگار ممکن است چنان بترکد که همان تکههای به اطراف پرتاپ شدهاش هم به هیچ دردی نخورد.
پ.ن: لطفا متن را با دقت بخوانید، به ویژه اینکه ارزشگذاری نکردم و نمیکنم و حکم هم صادر نمیکنم که کار چه کسی درست بوده است یا غلط، اما تردید ندارم بوی تکبر از این ماجرا به مشامم رسید.
پ.ن دو: چند وقت پیش هم میخواستم دربارهی همین ماجرا بنویسم، امشب که دوباره دیدم، باز هم همان حس را داشتم و فهمیدم حسام درست بوده است، بهاضافهی اینکه امشب متوجه شدم آن خانم بازیگر چقدر بعد از سالها خودش ناراحت شده است و این نشان میدهد آن رفتار حق و درستی نبوده است.
پ.ن سه: راههای دیگری هم غیر از اخراج، میتوانست وجود داشته باشد که اخلاقیتر و شرافتمندانهتر باشد. مثل اینکه جوانی را که با خامی و بیتجربگی این حرکت را انجام داده است به گوشهای بکشانی و بگویی این جرکت مودبانه نیست و رسم و رسوماش چیز دیگری است.
پ.ن آخر: از تکبر بیزارم. مور مورم میشود، حالم را بد میکند و چنان از آدم متکبر فاصله میگیرم که از دهانی که بوی سیر میدهد.
3 comments:
باهات کاملاً موافقم فائزه جووون
باهات کاملاً موافقم فائزه جووون، فقط خداییش چقدر سخت بود اینجا یه پیام ساده بنویسم، وای چقدر پیچشش داشت
ممنون که با این سختی نظر دادی. حق با شماست کامنت گذاشتن متاسفانه در وبلاگم مشکل است تنها راهی که به نظرم می رسد این است که گزینه
Anonymous
را انتخاب کنید بعد پایان کامنت اسم تان را بنویسید اینجوری احتمالا ازتون شناسه و این چیزها نمی خواهد
باز هم ممنون
Post a Comment