ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Saturday, March 21, 2015

مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها بیشتر از اونی که طاقت بچه‌های خودشان را داشتند طاقت نوه‌ها را دارند، کمتر از آنی که بچه‌های خودشان را دعوا می‌کردند، نوه‌هایشان را دعوا می‌کنند. انگار به درکی از عالم رسیده‌اند، شبیه درکی که من گاهی می‌رسم و اسمش را گذاشته‌ام که چی بشه؟ انگار آن زمان که بچه‌های خودشان را بزرگ می‌کردند، فکر می‌کردند عالم و مناسباتش آن‌قدر جدی است که باید جدی بود و جدی گرفت، باید دعوا کرد، باید تنبیه کرد، باید ترساند. اما نوه‌دار که می‌شوند انگار کلی فیلم‌ دیده‌اند از پشت‌ صحنه‌های همه‌ی اتفاقات عالم، انگار دست عالم برایشان رو شده است، انگار می‌دانند که خبری نیست، برای همین دیگر کار به کار نوه‌شان ندارند و به نظر نوه‌ها هم مهربان‌تر می‌آیند. انگار در جایی و زمانی از عالم ایستاده‌اند که می‌فهمند  همیشه آخر زمان است بعدی وجود ندارد. 

به درکی از عالم رسیده‌ام که دوست ندارم کسی برایم درد دل کند، چون فکر می‌کنم جدی نیست و نمی‌گذارم جدی بگیرد. به جایی رسیده‌ام که می‌فهمم، می‌شود ساعتی که سال تحویل، می‌شود، خواب باشی و دعا هم نکنی و آب هم از آب تکان نخورد. فهمیده‌ام می‌شود، عالم را به حال خودش رها کنی و به حال خودت باشی، نیاز نیست برای هماهنگ بودن با عالم رنج مضاعف ببری. 

نمی‌دانم نشانه‌های خوبی است یا نیست؟ نمی‌دانم این رها کردن نوه‌هایم به منش مادربزرگانه، آسیبی به آنها می‌زند یا نه؟ نمی‌دانم چه حسی است، اما حس می‌کنم لیلی داستانی‌ام که دلم می‌خواهد مجنون‌اش را صدا بزنم و در گوشش بگویم، دیوونه بازی بسته دیگر، تو برو خونتون منم می‌روم خونمون. اما خوب می‌دانم رفته نرفته، دلم می‌خواهد بگویم غلط کردم برگرد...

بنفشه صبح زنگ زد تولدم را تبریک بگوید، چند جمله‌ای که حرف زد گفت تو حالت خوبه؟ گفتم آره خوبم. گفت مطمئنی؟ گفتم آره... و شگفت‌زده بودم از اینکه مگر من چه طوری حرف زدم؟ از کجا فهمید؟ 

 غافل بودم از اینکه یکی از پشت صحنه‌های عالم این بوده است که فقط یک دوست دبیرستانی می‌تواند پسِ پشتِ صدایت یک عالمه که چی بشه و دلتنگی  را بشنود و ساده از کنارش نگذرد و به رویت بیاورد، حتی اگر تو ذره‌ای زیر بار نروی که چیزیت نیست و همه چی آرومه...

یکم فروردین ۱۳۹۴ شنبه


No comments: