ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Monday, March 02, 2015

«وبلاگ هنوز دعوت به ضیافتِ پرشکوهِ خواندن و نوشتن و تامل کردن در باغ‌های خلوت با خویشتن است. چهار سال پیش هم نوشتم که وبلاگستان با هزار زخم و درد و زیبایی و تلخی و درستی و نادرستی و رخوت و مرگ و میر و زایش و شور و غوغا و آرامش و فیلترینگ و موج و بگیر و ببند و رهایی و هم‌گرایی و واگرایی دارد زندگی‌اش را می‌کند، درست مثل جامعه‌ی ایران که با هزار همین‌ها که گفتم، دارد زندگی‌اش را می‌کند.»

سید رضا شکراللهی، وبلاگ خوابگرد

کل مطلب را اینجا بخوانید. 

5 comments:

Adminّ said...

ممنون ام از شما.
فید وبلاگ شما را در فیدلی خودم نداشتم. باعث شدید اضافه کنم و استفاده ببرم.

Faezeh Roodi said...

خواهش می کنم
امیدوارم قابل استفاده باشد

ندای غرب (میثم منیعی) said...

وبلاگ خوابگرد پستی نوشته بود درباره تاریخ شخصی خوابگرد، البته من با این پست از طریق وبلاگ سوفیا آشنا شدم. در این پست خواسته شده که از تاریخ وبلاگ خودمون بنویسیم.
نمی دونم من اصلا حق دارم که پاسخ دهم به این پست یا خیر؟ چون پستهای وبلاگ من بیشتر برگرفته از وبلاگها و کتابها و مقالاتی ست که خوندم و می خونم چند پستی هم اگر نوشتم بعد حذفش کردم، برای اینکه دیدم مطلبی یا حرفی برای گفتن ندارم. به هرحال برگردیم به اصطلاح سر اصل مطلب و اینکه چگونه وبلاگی درست کردم، نمی گویم شروع به وبلاگ نویسی کردم زیرا خود را به همان دلیلی که گفته شد وبلاگ نویس نمی دونم.
تابستان 88 گمان کنم تیرماه بود، در آن روزهای پر التهاب به توصیه و راهنمایی برادرم وبسایتی درست کردم و بعد از چند روزی آن را رها کرده و در بلاگر، وبلاگی درست کردم که در اون مطالبی رو که خونده یا در دفترچه ای نوشته بودم یا مقالاتی از روزنامه ها بخصوص از روزنامه شرق رو که نگه داشته بودم، نوشتم و در بهمن ماه 88 این وبلاگ رو درست کردم که تا امروز هست.
نام این وبلاگ، ندای غرب رو هم از روزنامه ای که پدربزرگم مؤسس و صاحب امتیازش بود، گرفته ام و حالا شده راهی برای ابراز علاقه و عشقی که به پدربزرگم دارم.
به نظرم هر وبلاگی بعد از مدتی راه خودش رو پیدا می کنه، گرچه ممکنه به مرور زمان و ناخودآگاه یا با برنامه این راه تغییر کنه، مثلا خود من بارها شروع به نوشتن کردم ولی ادامه ندادم و شاید همین نوشته سرآغازی باشه برای نوشتن و وبلاگ نویسی.

با سپاس فراوان از سرکار خانم دکتر فائزه رودی و جناب آقای سید رضا شکراللهی

میثم منیعی

Faezeh Roodi said...

نوشتن روزمرگی ما را معنادار و ماندگار می کند نباید از خودمان دریغ اش کنیم
موفق باشید

ندای غرب (میثم منیعی) said...

همچنین برای شما آرزوی موفقیت دارم و سپاسگزارم از نکته ای که یادآوری کردین.