ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Monday, March 30, 2015

دعوت از  خودم به بازی تاریخ‌نویسی وبلاگ‌ها
تشکر از خوابگرد و رضا شکراللهی

وبلاگ‌نویسی حالم را خوب می‌کند
بیش از ده سال پیش یک بار یک دوستی علاوه‌بر آدرس ایمیلش، آدرس وبلاگش را هم برایم نوشت. از غرورم به روی خودم نیاوردم که این یکی آدرس چیه؟ شب که رسیدم خانه، اولین کاری که کردم آدرس وبلاگش را وارد کردم و شروع کردم به خواندن پست‌هایش و تاریخ به تاریخ‌اش را خواندم و از پیوندهایش  درِ وبلاگ‌های دیگر به رویم باز شد. هر کدام رنگ خودش را داشت، حال و هوای خودش را و مهم‌تر از همه اینکه نوشته‌ها معمولی بودند اما آدم خوش‌اش می‌آمد، گاهی فقط یک توصیف و یک روزمرگی ساده بود اما خواستنی بود. چند روزی گذشت و دلم وبلاگ خواست. با کمک دوستی که وبلاگ داشت در بلاگ اسپات، سوفیا پدید آمد. با یک صفحه‌ی سورمه‌ای و نوشته‌های سفید. پیش از اینکه این نوشته را شروع کنم فکر می‌کردم تصویری از آن روزهای سوفیا دارم، خیلی گشتم اما پیدا نکردم.  آن روزها بلاگ اسپات فیلتر نبود و دسترسی به آن، آسان بود. نمی‌دانستم خوب می‌نویسم یا بد؟ نمی‌دانستم خواننده دارم یا ندارم؟ فقط سرخوش فضایی بودم که داشت جای هر نوشتنی دیگر را برایم می‌گرفت. ۲۰۰۵ اولین یادداشتم این بود: این یادداشت برای آزمایش است. وقتی این یادداشت را منتشر کردم و روی صفحه‌ی وبلاگم دیدم حال خوشی داشتم. 
به مرور اما حس کردم نوشته‌های خودم را دوست ندارم، به ندرت اتفاق می‌افتاد که نوشته‌ای از خودم را بخواهم برای بار دوم بخوانم، حس می‌کردم چیزهایی کم دارد که نمی‌دانم چیست؟  از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۲ نوشتم و یک دفعه احساس کردم دیگر نمی‌توانم بنویسم. کل سال ۲۰۱۲ فقط یک پست داشتم، جمله‌ای از کامو : «ما در هر چیز فقط تقریبا هستیم.» و رفتم که رفتم.
 بلاگ اسپات فیلتر شده بود، فیس بوک روی بورس بود و به مرور خیلی از وبلاگ‌ها به روز نشدند و عملا تعطیل شدند.
بعد از یک سال که بازگشتم و  نوشتم، چند ماهی که گذشت حس کردم اتفاقی در نوشتنم افتاده است که نمی‌فهمیدم از کجا آب می‌خورد، حس می‌کردم دیگر پرتکلف نمی‌نویسم، دلم می‌خواست نوشته‌هایم را چند بار بخوانم بی‌آنکه مور مورم شود. من با نوشته‌هایم یکی شده بودم و دوست‌شان داشتم و همین برای بودن و ادامه دادن کافی بود. آگاها‌نه نوشته‌های پیش از ۲۰۱۲ را ویرایش نکردم تا تاریخ وبلاگ‌نویسی‌ام تحریف نشود. می‌توانم به راحتی آب خوردن، فیس‌بوک یا هر جای دیگری شبیه آن را ترک کنم، وبلاگ را اما وفادارانه دوست می‌دارم.
خیلی از دوستان، پیشنهاد می‌دهند که  به بلاگفا یا پرشین بلاگ کوچ کنم، به‌ویژه که اینجا کامنت گذاشتن بسیار مشکل است، من  اما دلم نمی‌خواهد سوفیا تکه تکه شود. وبلاگی که از روز اول با همین نام متولد شد و در محل تولدش هم باقی خواهد ماند. 
تمام این ده سال در هیچ بازی وبلاگی شرکت نکردم، جز همین بازی تاریخ‌نویسی وبلاگ‌ها. کسی را هم نمی‌شناسم که به این بازی دعوت کنم، اما هر وبلاگ نویسی که تصادفی از اینجا عبور کرد می‌تواند در این بازی وبلاگی شرکت کند. شرکت برای عموم وبلاگ‌نویسان آزاد است.

2 comments:

Adminّ said...

ممنون ام که نوشتی، آن هم بی دعوت خاص.
درود و سپاس

Faezeh Roodi said...

آن قدر بازی جذابی بود که بی دعوت واردش شوم