حالا خیابان، من و او مابین جمعیت
او میرود، من میروم، دنیا روالش را...
کمیل ایزدجو
پ.ن: نفهمیدم تصادف بود؟ پیشامد بود؟ واقعی بود؟ اتفاق بود؟ آگاهانه بود؟ ناآگاهانه بود؟ کار خدا بود؟ کار خودت بود؟ کار من بود؟ نشانه بود؟
خدا، تو و من چنان با هم یکی شدهایم که نمیدانم پیشامدها را به کی نسبت بدهم. هنوز گیجم از خود پنج و سی دقیقه عصر تا همین الان که دارم تایپ میکنم و حتما تا روزهای بعد از این...
۱۸ اسفند، آخرین دوشنبهی معنادار سال ۹۳
No comments:
Post a Comment