۷
کلاس فلسفه برای کوکان
جلسهی نخست، دختران ۱۱ ساله
۱۰ اسفند ۹۳ یکشنبه صبح
ساعت ۹ رسیدم مدرسه، قرار بود ۹ برسم. رفتم پیش مدیر مدرسه، خدا را شکر مدیر خوش اخلاق و خوش رفتاری بود. اخلاق کسی که قرار است با او کار کنم بیاندازه برایم مهم است. کمی از خودم پرسید و بعد من پرسیدم که کلاس طوری هست که بچهها دایرهای بنشینند؟ گفت: نه. اما میتوانیم برویم نمازخانه. من هم پذیرفتم. بچهها هجده نفر هستند. خیلی هم دوست داشتنی و مهربان. طبق روال جلسهی نخست، اسمهایشان را روی یک تکه مقوای رنگی نوشتم که روی مقنعههایشان وصل کردند. کارتهای «من مخالفم چون...» را بینشان توزیع کردم، بعد هم داستان پیکسی را شروع کردم، چون فرصت نداشتیم چند صفحه بیشتر نخواندم و به بچهها گفتم هر چند تا پرسش که به ذهنشان میرسد بنویسند. بعد از آنها خواستم هر کس فقط یک پرسشاش را بخواند و خودشان هم پرسشهای تکراریشان را حذف کنند. پرسشهای بچهها اینها بودند: (من کل پرسشها را اینجا مینویسم نه فقط پرسشهایی که روی تخته نوشتیم. چون برگههایشان را با خودم آوردم )
آیا پیکسی نام اصلی اوست؟
آیا آقای مولیگان پیر است؟
آیا دختر آقای مولیگان پیر بود؟
آنها برای اردو به کجا رفتند؟
آیا پدر پیکسی او را به لاستیک شباهت میداد؟
آیا پیکسی معنی سرکه را میدانست؟
پدر پیکسی به او چه میگفت؟
مادر پیکسی به او چه میگفت؟
اسم معلم پیکسی چه بود؟
معلم پیکسی فرزند داشت؟
پیکسی چه داستانی میخواست بنویسد؟
مادر و پدر پیکسی را او را به چه چیزی تشبیه میکردند؟
معنی حرف مادرش چه بود که تو مثل سرکهای؟
آیا معلم آنها آدم خوبی بود یا نه؟
پیکسی چگونه کودکی بود؟
پیکسی دختر است یا پسر؟
چه باعث میشود پیکسی داستان بنویسد؟
آقای مولیگان چند سالش است؟
چرا بدن آن مثل سرکه است؟
آیا اسم واقعی او پیکسی بود؟
واقعا چند سالش است؟
چه کسی نام پیکسی را گذاشت؟
آنها باید چه کاری انجام میدادند؟
آیا خواهر و برادر دارد؟
اسم دختره چی بود؟
داستان پیکسی چگونه شروع میشود؟
موضوعش چیست؟
همسر دختر آقای مولیگان کچل است یا مو دارد؟
بعد که پرسشها را نوشتم به بچهها گفتم: میخواهیم ببینیم دربارهی کدام پرسش میشود بحث کرد و کدام پرسش، پاسخاش فقط بله و خیر یا یک کلمه است. به پرسشی که میشود دربارهاش بحث کرد رای میدهید برای بحث کردن. پرسشهایی هم که قابل بحث نیستند از روی تخته پاک میکنیم. بچهها یکی یکی خودشان رای میدادند که پرسشها قابل بحث نیست و باید پاک شود. همان وسطها هم یکی از دخترها گفت: خانم چقدر سوالامون بیخود بوده... خلاصه پرسشها یکی یکی، با رای خود بچهها از روی تخته پاک شد و پرسشی باقی نماند. به آنها گفتم باید خوب فکر کنند و تلاش کنند پرسشهایی مطرح کنند که پاسخاش بله خیر یا یک کلمه نباشد، پرسشهایی باشد که قابل بحث کردن باشد.
در بین کارمان زنگ تفریح هم شد ولی بچهها گفتند: خانم ما زنگ تفریح هم میمانیم. برای بچهها توضیح دادم که همین داستان را ادامه میدهیم و از آنها خواستم در یک کلمه حس خودشان را به این جلسه روی مقواهایی بنویسند که بهشون دادم و آنها هم نوشتند که:
محدثه: من از این کلاس عالی بسیار راضی هستم و امیدوارم که از جلسهی بعد وقت بیشتری داشته باشیم.
عطیه: کلاس خیلی خوبی بود و معلم بسیار مهربونی داشتیم، فقط کمی سروصدای بچهها اذیت کرد ولی خیلی خیلی کلاس خوبی بود و خوش گذشت.
نیکی: بدک نبود باید چهارشنبهها باشد.
بهار: بسیار عالی بود.
کیمیا (۱): بسیار عالی. (شکلک خنده هم کشیده بود.)
پریسا: به نظر من این کلاسها بسیار آموزنده و خوب بود چون اخلاق اجتماعی ما را بالا میبرد و این از نظر من یک خصوصیت عالی بود. لطفا ادامه داشته باشد.
پارمیدا: کلاس خیلی خوب بود فقط اگر بحث بیشتری دربارهاش بکنیم، عالی میشود و اگر بازی هم در داخلش باشد هم خوب است.
نیکو: کلاس جالبی به نظر میرسد و دوست دارم ادامهی داستان را بشنوم.
نگار:خیلی خوب بود ممنون از اینکه این کلاس را برای ما گذاشتید.
هلیا: کلاس خیلی خوبی است ولی بعضیها از سر لجبازی کارت (من مخالفم) را نشان میدهند.
سوگند: خیلی عالی بود و به ما خیلی خوش گذشت.
...: خیلی عالی بود چون هم طرح پرسشمان خوب میشود و هم کار دسته جمعی است.
کیمیا (۲): من واقعا در این ۳۰ دقیقه عاشق این کلاس شدم.
عسل: خوب بود ولی بچهها به من جا برای نشستن ندادن.
آیلار: به من خیلی خوش گذشت.
سروا: عالی بود امیدوارم باز هم از این کلاسها داشته باشیم.
روژینا: خیلی خوب بود ولی کاش تایم زیادی داشت. زبان دوشنبهها را حذف کنند به جاش این کلاس را بگذارند.
ثنا: کلاس بسیار بسیار عالی بود و داستان بسیار جالبی را شروع کردیم و امیدوارم این داستان جالب ادامه داشته باشد.
ارزیابی خودم: کلاس بسیار خوبی است. بچهها در همین جلسهی نخست، با این زمان کوتاهی که داشتیم به نتایج جالبی رسیدند مثل اینکه اخلاق اجتماعی ما را بالا میبرد، مثل اینکه کارت مخالفت وقتی برای لجبازی بالا برود خوب نیست، مثل کسی که فراموش کرده است اسمش را بنویسد و گفته طرح پرسشمان خوب میشود و کار دست جمعی است. از نظر من برای بچههایی که پیشینهی کلاس فلسفه نداشتند، و با سی تا چهل و پنج دقیقه زمان، به این نتایج رسیدند، در اندازهی خودش امیدوار کننده است.
روش نوین
No comments:
Post a Comment