ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Tuesday, March 10, 2015

یک قاتل دیوانه در چشمان خود داری
از قوم زنجیری داعش هم روانی‌تر
هر کس به نحوی داستانی از تو می‌گوید
آوازه‌ات از نام کوبانی جهانی‌تر

شب‌پرسه در شهری که در فکرت فرو رفته
کوچه به کوچه بی تو بودن شعر می‌زاید
می‌دانم آخر شام سگ‌ها می‌شوم با این
دردی که من را کرده هر شب استخوانی‌تر

مثل دو سیاره درون کهکشان‌ها 
با هم هزاران سال نوری فاصله داریم
من در دلت منظومه‌ای تاریک و گمنام‌ام
تو از هزاران راه شیری کهکشانی‌تر

باید که بنویسم تمام لحظه‌هایم را
هر لحظه بی‌تو می‌شود صد سال تنهایی
شاید کتابم را بخواند بعدها دنیا
من بی‌تو از هر داستانی، داستانی‌تر

از یاد من در خاطرت ردی نخواهد ماند
مانند یک سرباز در راه تو می‌میرم
گم می‌شوم یک روز مثل یک قطره دریا
از جای مفقودالاثرها بی‌نشانی‌تر

نیما شکرکردی

۱۹ اسفند ۹۳ سه شنبه شب

No comments: