هفتهی
گذشته، یک شلوار نارنجی از تندرست خریدم، نه اینکه کار خیلی مهمی باشد که بخواهم
جارش بزنم، رنگش، رنگ خاصی بود وقتی آمدم خانه، احساس کردم رنگش بیاندازه من را
گرفته است، حس میکردم با همهی نارنجیهای دورم فرق دارد، دوباره رفتم تندرست،
پرسیدم این شلوار رنگبندی دارد. گفت الیاف این شلوار خودش این رنگی است، رنگ نشده
است، برای همین رنگبندی ندارد. همین بیشتر به وجدم آورد حس میکردم حالا دیگر با
طبعیت یکی هستم، حال خوشم بیش شد. دیروز
که پوشیدم بروم مهمانی، همانطور که در راهرو منتظر مامان نشسته بودم، چپ و راست
از خودم و شلوارم عکس انداختم. امشب عکس این پرنده را پیدا کردم که رنگش به شلواری
که خریدم بسیار نزدیک است انگار ژستمان هم دور هم از هم نیست، حتی در آن رنگهای
تیره و سفید هم با هم یکی شدهایم ... الان دیگر حس میکنم از یکی شدن با طبیعت
هم چند گام پیشترم.
3 comments:
چه رنگ قشنگی مبارکت باشه .غزال
ممنون غزال جان
ممنون غزال جان
Post a Comment