ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Thursday, January 15, 2015

چوپان دروغگو
این پست را با تاخیر می‌نویسم، چون باید برایش عکس می‌گذاشتم و من فرصت عکس انداختن را از دست دادم. صبر کردم شاید فرصتش به دست بیاید، اما نیامد، می‌نویسم تا بیشتر از این از دهن نیفتاده است. می‌نویسم اما هر زمان عکس هم بیندازم اضافه می‌کنم. چند وقت پیش در یکی از قطارهای، یکی از خط‌های مترو تهران، دیدم که درس چوپان دروغگو، هر دو صفحه‌اش را بزرگ کرده‌اند و زده‌اند بالای در قطار، که جای نصیحت‌های اخلاقی  است (اینجا که جای آبرومند نصیحت است، جای دیگری را پیدا کرده‌ام و عکس انداخته‌ام که هنوز جرئت نکرده‌ام، در وبلاگم بگذارم به‌جای ایده‌پردازش خجالت می‌کشم) بعد کنار این درس، یک جمله‌ی نصیحت‌گونه هم اضافه کرده‌اند. این تصویر نشان می‌دهد، درس چوپان دروغگو در زمان خودش کارگر نبوده است و نسل‌های متفاوتی که آن درس  را خوانده‌ایم ، با کم و زیاد‌ش بهم دروغ می‌گوییم و متولیان امور اخلاقی هم به فکر افتاده‌اند دوباره این درس را به یاد ما بیاورند.

عزیزانِ من، اگر این درس، تاثیر اخلاقی داشت که الان نیاز نبود، دوباره بزرگش کنید و به روی آدم بزرگ‌ها بیاورید که آی اگر دروغ بگویید، یک روزی مردم دیگر شما را باور نمی‌کنند. اتفاقات جامعه و اخبار بیست و سی نشان می‌دهد که هر چند هزار بار هم که دروغ بگویی باز هم مردم باور می‌کنند، عاطفی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، آرایشی، بهداشتی فرقی ندارد. نزدیک عید است دوباره بازار بوتاکس و لیزر و عمل‌های زیبایی و شکایت نشان می‌دهد هر چند صد بار که چوپان فریاد بزند مردم می‌دوند. آن روز که با حیرت این پوستر را در مترو دیدم داشتم فکر می‌کردم باید داستان چوپان دروغگو را با همین شکل و شمایل بدون اینکه در آن دست ببرم سر یکی از کلاس‌های فلسفه برای کودکان ببرم و از آنها بخواهم هر چه پرسش و نتیجه و جمله به ذهنشان  می‌رسد، درباره‌ی این داستان بگویند و بپرسند. احتمالا نتیجه‌اش شگفت‌انگیز خواهد بود. شاید بچه‌ها به نتایج جالبی برسند که همان نتایجِ بچه‌ها نشان بدهد که چرا  کار به اینجا رسیده است که چوپان دروغگو را  یکبار دیگر به روی آدم بزرگ‌ها بیاورند؟ 
از ما طرفداران فلسفه برای کودکان برای شما یادگار که باور کنید یک جای کار می‌لنگد.

No comments: