ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Friday, January 09, 2015

۱۹ دی ۹۳ جمعه شب
این دوربین عکاسی را سال ۷۳ بابام از مکّه آورد، بیست سال پیش، در برابر دوربین یاشیکایی که داشتیم و کلی دنگ‌وفنگ داشت، هم کار باهاش بسیار ساده بود و هم عکس‌های خیلی با کیفیتی می‌انداخت. یک ماه بعد از اینکه دوربین را آورد من برای اولین بار با خودم بردم اردوی رامسر و از همان اردو پیش من ماند تا امروز. مابقی اعضا خانواده از من قرض‌اش می‌گرفتند. جالب این است که هنوز هم بعد از بیست سال حس نمی‌کنم برای من است. فکر می‌کنم برای بابام است اما پیش من است. من با این دوربین عکس‌های بسیاری گرفتم و بسیار هم دوستش دارم. عروسی آقایِ برادر، دوربین را درآوردم و گفتم با دوربین من هم عکس بیندازید همه بی‌هوا خندیدند. جوان‌های فامیل از آن به عنوان یک دوربین زغالی نام بردند. خودم هم با آنها خندیدم واقعا بین آن همه دوربین دیجیتال، لطیفه بود.  من اما با دوربین زغالی‌ام که تکلیفم باهاش مشخص است شادترم. یک فیلم ۳۶ تایی می‌خری، ۳۶ عدد عکس می‌اندازی، عین۳۶ عدد را چاپ می‌کنی، همان جا در عکاسی می‌ایستی یکی‌یکی نگاه می‌کنی و هرکدام  را که می‌بینی لبخند می‌زنی و ذوق می‌کنی، می‌آیی خانه پشت ۳۶ عدد عکس را یکی یکی تاریخ می‌زنی و در آلبوم می‌گذاری. نه اینکه پانصد تا عکس بیندازی، به راحتی نتوانی از بین‌شان انتخاب کنی و آن قدر بمانند که یک روز ویروسی شوند و غیب شوند و گم شوند و دلت بسوزد برای همه‌ی آن لحظه‌هایی که ثبت کردی برای آینده‌ای  که یا غصه بخوری یا ذوق کنی. مزیت دیجیتالی‌‌ها اما شکار لحظه است غیر از این چیز بیشتری به ذهنم نمی‌رسد.

یکی از نزدیکان، در خانه‌تکانی‌اش یک عدد فیلم ۳۶ تایی پیدا کرده بود گفت یاد تو و دوربین‌ات افتادم، فیلم را داد به من و این گونه شد که الان منم و یک فیلم ۳۶ تایی و دوربینی زغالی که دوستش دارم بسیار. 

No comments: