تمام دوران دبیرستان یا داشتم خاطره مینوشتم یا کتاب میخواندم یا از این کارهای مندرآوردی که تصویرش را میبینید از خودم به جا میگذاشتم. تمام این طرح را با شعر نوشتن، به این شکل درآوردم، نمیدانم چند عدد خودکار بیک تمام کردم، یادم نیست چند روز وقتم را گرفت و الان نمیدانم اسمش چیست؟ چون دست کم نقاشی نیست، نمیدانم زیباست یا نه؟ من پیشاش حس پدر و مادری را دارم که بچهاش برایش قشنگترین موجود روی زمین است حالا برای دیگریها، هر قیافهای که میخواهد داشته باشد. الان جلد دفتر بزرگیاست که در آن دفتر اسم کتابهایم را نوشتهام، بخشهایی از آن رنگورویش رفته است. برای من اما خاطرهی یک دنیا سر به هوایی است...
No comments:
Post a Comment