ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Friday, January 23, 2015

نه تجملاتی هستم، نه ساده زیست، نمی‌توانم بگویم حتی بین این دو می‌روم و می‌آیم. ساده‌ها و ساده زیست‌ها را بی‌اندازه دوست دارم، اما خودم نمی‌توانم به آن وسعت ساده زیست باشم. گاهی اوقات، چیزهایی را دوست دارم یا به فکر داشتن‌شان هستم که حس می‌کنم، دقیق روی مرز این دو ایستاده‌ام. شبیه تصویری که مدت‌هاست نگه داشته‌ام تا یک روزی، یک جایی، بر اساس امکاناتم، بدهم به فرش عظیم‌زاده، برایم یک تابلویِ تمام ابریشم ببافد. به دلایلی که پیش از این هم گفتم، فرش دستباف برایم اصیل و هنری است، شاید برای همین است که نمی‌توانم تشخیص بدهم این خواسته‌ام تجملات است یا هنر است. خودم که هنر می‌دانم به‌ویژه اینکه تابلویِ ابریشمِ من (ولو در آینده‌ای خیلی دور)  یک تک مصراع هم دارد. به نظر خودم تابلوی بی‌نظیری می‌شود، از آن تابلوهایی که بعد از مرگم فقط به درد موزه می‌خورد  یا خیلی وارث اهل ذوقی داشته باشم، نسل به نسل ارث بهشان برسد و بشود یک میراثِ خانوادگی‌( که به درد دنیا و آخرت خودم نمی‌خورد اما به درد حفظ این هنر ایرانی می‌خورد.) یا اینکه وارث بفروشد به خود آقای احد عظیم‌زاده، چون ایشان به قدری از کارهای خودشان، به حق، اطمینان دارند که کار خودشان را بی‌درنگ و هر زمان که بخواهی از تو می‌خرند. شاید با فروش‌اش به این شکل، هم تابلوی نفیس دیگری در گالری آقای عظیم‌زاده ماندگار شود، هم وارث خوشحال شود، هم از خوشحالی وارث، حال خوشی در ابدیت به من دست دهد.

No comments: