باران یعنی تو برمیگردی
باران هیچوقت
نمیتواند غافلگیرم کند، از روز نخست مهر، چترم را میگذارم داخل کولیام تا بیست
و نهم اسفند همان جا هست. شاید برای همان
حس امیدواری بیاندازهام است، حس خوشبینیام به عالم که اگر پاییز است اگر
زمستان است پس باران میبارد، دلیلی ندارد نبارد، باران نمیبارد، من اما چترم همیشه،
امیدوارانه همراهم است. دیروز که باران گرفت و بارانش هم بارانی نبود که چتر
بخواهد، بیدرنگ چترم را درآوردم، شاید برای اینکه بگویم آی مردم ببینید باران نمیتواند
حتی سرزده غافلگیرم کند.
باران گریهی همهی آدمهای مهربانی است که خدا
ذخیره میکند و یک جا برشان میگرداند با همهی آنچه از خدا خواستهاند، باران
برای من، یعنی تو برمیگردی.
دهم بهمن ۹۳، آدینه، سر ظهر
No comments:
Post a Comment