ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Saturday, January 24, 2015

اینجا سالن مرجع است، سالنی که فقط با کارت
آبی می‌شود اینجا نشست، من کارتم آبی است
و تمام مدتی که کتابخانه هستم اینجا می‌نشینم.
روزی که دانشگاه قبول شدم، از کتابخانه که آمدم بیرون دیگر پشت سرم را هم نگاه نکردم، بس که خسته بودم. این روزها که شبیه آن روزها صبح که نه، ظهر می‌روم و وقتی می‌آیم بیرون هوا تاریک است، دارم دوباره وابسته‌اش می‌شوم، این دو تا امتحان را هم که بدهم، روزهایی هم که کلاس ندارم خواهم رفت، از نظم آهنین و سکوت و بودنِ خودم با خودم، حالم خوب است، در کتابخانه‌ی من، همه چیز آرام است و من احساس می‌کنم که چه بی‌اندازه خوشبختم.

3 comments:

ندای غرب (میثم منیعی) said...

دکتر بانو رودی سلام
از صمیم قلب آرزو می کنم لحظه ها و روزهای این چنینی در زندگی شما زیاد باشه. سلامت و موفق باشید و بی اندازه خوشبخت.

Faezeh Roodi said...

ممنون امیدوارم برای شما و برای همه ی دوستان هم این گونه باید هر کس در هر کجا که حالش خوبه همون جا باشه
لطف شما بی اندازه است باز هم ممنونم

ندای غرب (میثم منیعی) said...

خواهش می کنم ممنونم از محبت و آرزوی زیبای شما.