خیلی به این فکر میکنم، آدم چه کند که تمام نشود؟ خستهکننده نشود، برای خودش حتی، نه برای دیگریها ( که آن هم بیاندازه مهم است) گاهی اوقات در دنیای فیس بوک شگفتزده میشوم از آدمهایی که مدت طولانی است هی چپ و راست از خودشان عکس میگذارند هی ملت هم با ادبیاتهای مختلف مینویسند چه خوشگل، هی صاحب عکس هم تشکر میکند. عکس گذاشتن بد نیست، اما وقتی یک کار روتین میشود، میخواهم بدانم طرف، واقعی از این همه تعریف و تمجید خوشحال میشود؟ برایش تکراری نیست؟ برای کسانی که میروند سراغش تکراری نیست؟ عکس با همهی عظمتاش و با همهی اینکه دیوانهی ژست گرفتن و آتلیه رفتن هستم، ولی فقط بخش کوچکی از زندگی هیجانبرانگیز ماست، حتما زندگی ما بخشهای کوچک هیجانبرانگیز دیگری هم دارد که این کوچکها بر روی هم یک زندگی بزرگ را میسازد. امشب فکر میکردم اگر من قرار بود هر بار برای یکی کامنت بگذارم که وای چه خوشگلی! یک جایی کم میآوردم. چقدر برایم دارد جالب میشود که این آدمها نه خودشان به آخر خط میرسند و تمام میشوند نه دوستانشان. تصور میکنم اگر ازدواج کنند شوهرشان هر روز باید برایشان کامنت بگذارد چه خوشگل، که حتما از یک جایی به بعد دیگر نمیگذارد، بعد از آن یک جایی به بعدش را چه حرفی برای گفتن دارند؟؟؟؟؟؟؟
پ.ن: خُردهگیری و سرزنش و خدایی نکرده نگاه از بالا به پایین نیست، هر کس به هر شیوهای که بخواهد میتواند خودش را در عالم پرتاپ کند، فقط خیلی خیلی خیلی شگفتزدهام و حرفم هم فقط دربارهی تکرار و کسالت است، نه چیزی بیشتر. همین.
پ.ن ۲: وقتی میپرسم چه حرفی برای گفتن دارند؟ دربارهی همین میتوان یک پست جداگانه نوشت، شاید یک روزی که سرحال بودم و خسته نبودم دربارهی گفتوگو، تکراری نبودنش، پویا بودنش و ارتباط اش با تفکر و خلاقیت و تمام نشدن، بنویسم.
پ.ن ۲: وقتی میپرسم چه حرفی برای گفتن دارند؟ دربارهی همین میتوان یک پست جداگانه نوشت، شاید یک روزی که سرحال بودم و خسته نبودم دربارهی گفتوگو، تکراری نبودنش، پویا بودنش و ارتباط اش با تفکر و خلاقیت و تمام نشدن، بنویسم.
No comments:
Post a Comment