ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Sunday, January 11, 2015

آسیب‌شناسی خودم در ایام امتحان‌ها (پیش و در حینِ آن)


۲۱ دی ۹۳ یکشنبه عصر
دوست دارم هزاران ساعت کلاس بروم، یک ساعت امتحان نداشته باشم. سر و گوشم بیشتر می‌جنبد وقتی امتحان دارم. دلم هوای کارهایی را می‌کند که هیچ وقت هوایش را نمی‌کند. مثل سبزی خریدن و پاک کردن، مثل آشپزی کردن، مثل خرید رفتن، مثل شعر خواندن، کتاب خریدن، کتاب غیر درسی خواندن، تافلر که همیشه همین ایام سروکله‌اش در زندگیم پیدا می‌شود، هفته‌ی پیش کتاب شوک آینده‌اش را خریدم. نمی‌دانم چرا نمی‌توانم مثل بچه‌ی آدم بنشینم سر دفتر و کتاب، بخوانم و جمع کنم و بگذارم کنار. سال‌ها گذشت و من همچنان دل به امتحان نمی‌دهم.

امروز رفتم کتابخانه‌ای که زمانی خانه‌ی دومم بود ثبت‌‌نام کردم، در‌واقع، عضویتم را تمدید کردم. البته از صبح این قدر کار داشتم که سه عصر رسیدم کتابخانه، امکانات تازه‌ای بهش اضافه شده است که یکی یکی باید کشف کنم. آن طور که شنیدم پشت بام را برای خانم‌ها مرتب کرده‌اند که بتوانند از هوای آزاد استفاده کنند. ثبت‌نامم که تمام شد رفتم طبقه بوفه که عصرانه بخورم. به نظرم آمد سال‌ها پیش اینجا شبیه یک روح سرگردان رفت‌وآمد می‌کردم. هنوز خیلی از چهره‌ها آشنا بودند، چهره‌هایی که هیچ وقت حتی بهشان سلام هم نکردم فقط هر روز دیدم‌شان. غروب رفتم ورزشگاه کنار کتابخانه، چون همان سال‌ها ورزشم را هم اینجا می‌آمدم اما بسته بود. شاید حالا که دوباره برگشته‌ام این کتابخانه‌ی دنج، همه جوره همین جا مقیم شوم... نیاز دارم. 
۲۱ دی ۹۳ یکشنبه عصر

2 comments:

ریحانه said...

چه خلوت هوس انگیزی داری بانو

Faezeh Roodi said...

بیش از سه سال از عمرم را بی‌انکه حتی با یک نفر دوست شوم یا هم صحبت شوم ساعت‌ها در اینجا گذراندم تمام هوس‌انگیزی‌اش به این است که کسی کاری به کارم ندارد و همه چیز هم مهیاست اینجا با خودم تنها نیستم