۱
امروز اولین تجربهی فبکیام بود. اجرای حلقهی کندوکاو فلسفی با بچههای پایهی هفتم، عالی، عالی، عالی بود. بیتردید داورهایی که دربارهاش قضاوت خواهند کرد کمی و کاستیهای آن را درخواهند یافت میخواهم بگویم با همهی کمی و کاستیهایش برای من شبیه همهی اولینها که شیرینیاش از یاد آدم نمیرود شیرین بود. بچهها را دوست داشتم، از اعتماد معلمهایشان به کار لذت بردم حتی یک نفر از معلمهایشان هم نیامد بالا سرمان بایستد و این بهویژه برای بچهها خیلی خوب بود که بتوانند بیشتر خودشان باشند. تجربهی خوبی بود چون من با گچ و تخته سیاه و مقنعهی رنگی در کسوت یک معلم سنتی دههی شصتی قرار بود با بچهها در فضای یک جنبش فلسفی مدرن نظریاتمان را به اشتراک بگذاریم. تنها ایراد کار پریدن به یکبارهی معلم خلاقیتشان به طرزی غیر خلاقانه در بحثها بود که بچهها هنوز کارهایشان را ارائه ندادهاند زودتر تمامش کنید. من مجبور شدم کار را سی دقیقه زودتر تمام کنم اما تمام تلاش خود را کردم در این یک ساعت تمام اصول و قواعد یک حلقهی کندوکاو فلسفی را رعایت کنم و چیزی از آنها کم نگذارم ارزشیابی و نظرخواهی پایان جلسه نشان داد که بچهها هم به اندازهی من لذت بردهاند. جالبتر اینکه بچههایی هم که بیرون حلقه بودند از پشت دوربین اشاره میکردند که میخواهند در بحثها شرکت کنند. روی هم رفته فضا بیاندازه مناسب بود. من به معاونشان گفته بودم هفت نفر میخواهم اما وقتی فضا را دیدم گفتم اگر بیشتر از هفت نفر هم میتوانید بفرستید عالی میشود. پذیرفت و توانست یازده نفر برایم بفرستد. استقبال مدرسه بینظیر بود من ابتدا میخواستم این حلقه را با عدهای دیگر برگزار کنم اما گویا به دوربین و فیلمبرداری و من اعتماد نکردند. من از اعتماد این مدرسه، بچهها و خانوادههایشان بسیار سپاسگزارم.
یازدهم شهریور ۹۳ سه شنبه
No comments:
Post a Comment