ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Thursday, September 04, 2014

۲
ششمین روز کارگاه، سیزده شهریور ۹۳ پنج‌شنبه

امروز بحث قیاس و استقرا را ادامه دادیم و درس تازه مغالطات بود. تمرین خیلی خوبی بود که معصومه ادار‌ه‌اش می‌کرد. گزاره‌هایی در جدولی بود که ما باید می‌گفتیم این گزاره درست است یا غلط و اگر غلط است چه اسمی برایش می‌گذاریم. گزاره‌ها همه آشنا بودند از بس که همه ما در هوای مغالطه نفس می‌کشیم. بعد از اینکه ما اسم‌های هر کدام را گفتیم معصومه اسم اصلی‌شان را گفت و بحث مغالطات به پایان رسید. بعد نوبت اجرای سه نفری رسید که باید در برابر استاد و با بچه‌های کارگاه یک حلقه‌ی کندوکاو فلسفی را شکل می‌دادیم و اداره‌اش می‌کردیم و همه‌ی آنچه تا الان یاد گرفتیم را بکار می‌بردیم. من نفر اول بودم  و داستان زیر را برای کارم برده بودم: 

سیزیف
سنگین‌ترین مجازاتی که خدایان یونان باستان می‌توانستند برای سیزیف در نظر بگیرند این بود که تا ابد کار بیهوده‌ای را انجام دهد. سیزیف محکوم شده بود تا تخته سنگی را از شیب تندی بالا ببرد. مدت‌ها گذشت و سیزیف در تمام این مدت مشغول بالا بردن تخته سنگ از سربالایی تند بود، اما تا به بالای بلندی می‌رسید تخته سنگ می‌غلتید و به پایین دره می‌افتاد. خدایان فراموش کرده بودند که تخته سنگ بر اثر مرور زمان و ضربه دچار فرسایش می‌شود. در صد سال اول، لبه‌های تیزی که دست‌های سیزیف را بریده و زخمی کرده بود صاف شد. در پانصد سال بعدی پستی و بلندی‌های سنگ به قدری صیقلی شد که سیزیف تخته سنگ را قل می‌داد و بالا می‌برد. در هزار سال بعد تخته سنگ کوچک و کوچک‌تر شد و شیب هموار و هموارتر و …این روزها سیزیف تکه سنگ ریزی را که روزگاری صخره‌ای بود به همراه قرص‌های مسکن و کارت‌های اعتباری‌اش در کیفی می‌گذارد و با خود می‌برد. صبح سوار آسانسور می‌شود و به طبقه بیست و هشتم ساختمان دفترش می‌رود که محل مجازاتش است. بعد از ظهر ها دوباره به پایین بر می‌گردد.
مجازات / استفان لاکنر / ترجمه اسدالله امرایی

بعد بچه‌ها را گروه‌بندی کردم استاد هم جزء یکی از گرو‌ه‌ها بودند از این گرو‌ه‌ها چهار پرسش درآمد، پرسش‌ها را به رای گذاشتم، یک پرسش انتخاب شد. گروه‌ها به پرسش پاسخ دادند. پاسخ‌ها را به رای گذاشتم یکی از پاسخ‌ها باقی ماند که به بحث گذاشته شد. بعد هم ارزیابی کردم اما استاد گفتند بچه‌ها فعلا انتقادها را نگویند چون آخر سر پای تخته می‌نویسیم و درباره‌اش بحث می‌کنیم. بعد از من هم وحید (همسر آهو) اجرا کرد. بعد استاد پای تخته جدولی کشیدند و اسم من و وحید را در دو سمت نوشتند و برای هر کدام از ما نقاط قوت و ضعف را نوشتند که بچه‌ها بایستی یک گزاره درباره‌ی قوت‌مان  و یک گزاره درباره‌ی ضعف‌مان می‌گفتند بعد استاد از بچه‌ها رای گیری کردند که چه نکته‌ی مثبتی در این لیست وجود دارد که با آن موافق نیستید همین کار را هم درباره‌ی نکات ضعف انجام دادند و بعضی نکته‌ها را با رای اکثریت جذف کردند. بعد از خودم پرسیدند که فائزه می‌خوای چیزی به قوت‌ها اضافه کنی گفتم واقعیتش من هم امروز هم با اجرای روز سه‌شنبه‌ام خودم هم سورپرایز شدم. فکر نمی‌کردم  از پسش بر‌بیام. درباره‌ی ضعف‌ها پرسیدند موردی هست که قبول نداشته باشی گفتم رسمیت و جدیت را قبول ندارم. اما استاد گفتند قابل فکر کردن است. 
قوت و ضعف‌های اجرایم از نظر بچه‌ها:
قوت: اجرای خوب/ آرامش/ اعتماد به نفس و اجرای خوب/ محرک خوبی ارائه کرد/ درگیر شدن فعال حضار از ابتدا تا انتها/ انتخاب داستان خوب/ داستان خیلی خوب/ تسلط در اجرا، اجرای راحت/ داستان خیلی تفکر برانگیز/ انتخاب داستان/ داستان خوب و کوتاه/ آمادگی برای اجرا/ داستان خیلی خوب و اجرای خوب/ تسلط کامل بر خود و کلاس/ داستان خوب

ضعف: صمیمت کم/ به وقت بیشتر از تکنیک اهمیت می‌داد/ چشم‌های خسته و انرژی پایین/ اشتباه در رای‌گیری/ روند ارائه کمی کند بود/ زیادی شسته و رفته عمل می‌کرد/ عدم مدیریت زمان/ بحث و گفت‌وگو کم بود و تاکید بر رای‌گیری/ اضطراب پنهان، رسمیت و جدیت/ هیچ ضعفی به ذهنم نمی‌رسه/ ریتم کند/ یک بخش از کارش اضافه بود/ کمبود انرژی و لبخند نزدن/ عدم دخالت خود در کلاس

از ضعف‌ها با رای اکثریت، صمیمت کم، عدم مدیریت زمان، ریتم کند حذف شدند. 

ضعف‌ها از نظر استاد: در حرکت ریلکس‌تر باشید/ از کلاس درخواست مشخص کنید هر پرسش و دغدغه خیلی کلی است/ پرسش یکی از بچه‌ها را متوجه نشدی/ قانون‌های کلاس فبک را نباید در ابتدا بگویی، شیوه‌ی عمل ما به گونه‌ای است که افراد را وادار به رعایت قوانین کلاس می‌کند/ نباید به بچه‌ها بگویی قوانین را رعایت نکردید باید درباره‌اش پرسشی مطرح کنی و از بچه‌ها بخواهی درباره‌اش نظر بدهند/ انتخاب‌ها به کمک افراد یا گروه باشد خودت نباید انتخاب کنی/ در ادامه‌ی کار نیاز نیست مخالفت‌ها را هم در دفترشان بنویسند چون شکل‌گیری گفت‌وگو مهم است. تکنینک‌های گوش کردن را اجرا نکردی که مطمئن بشی همه گوش می‌دهند.

پ.ن یک: یکی از نظریات شفاهی که خیلی به وجدم آورد این بود که گفت: ایشون به خاطر تجربه و اجرای زیاد توانستند خوب اجرا کنند. من تشکر کردم و گفتم من هیچ وقت تجربه‌ی اجرای فبک و حتی معلمی هم نداشتم و با روز سه شنبه این دومین اجرایم است. 

پ.ن دو: تا سه شنبه باید یک داستان کوتاه سه صفحه‌ای  بنویسیم، استاد توانایی نوشتن مربی فبک را بسیار ضروری می‌دانند. نیاز به راهنما دارم!

پ.ن سه: با همه‌ی بدوبدو‌ها به کلاس زبانم دیر رسیدم، اونم یک ساعت...

No comments: