ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Tuesday, September 23, 2014

امروز روز اول مهر است، روز اول پاییز و من تقویم اتاقم را گذاشته‌ام روی سی‌ام آذر! کاری که با تابستان و بهار هم کرده‌ام. حال و هوای لحظه‌ لحظه‌های مهر گذشته یادم است. هنوز هم بوی دلتنگی و اضطراب می‌دهد، از شواهد برمی‌آید این مهر هم شبیه مهر گذشته ‌است، با همه‌ی دلتنگی‌هایش و یک تفاوت کوچک! از صبح امروز دارم فکر می‌کنم، شاید تمام پاییز و زمستان و بهار و تابستانی را که گذشت بیخودی یک چیزهایی را به خودم گرفته‌ام! دردآور است خیلی درد دارد ولی انگار هست! انگار این همه شعر و موسیقی و دلتنگی و متن و نوشته و جشن، ربطی به من نداشته است. انگار پای کس دیگری در میان این همه شعر و موسیقی و متن و دلتنگی بوده است! نمی‌دانم... نمی‌دانم... و باز هم نمی‌دانم.... تردید درست جایی گلویت را می‌چسبد که راهی برای یقین کردن نداری، می‌چسبد و تا خفه‌ات نکند رهایت نمی‌‌کند...

No comments: