ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Saturday, September 27, 2014

کارگاه داستان نویسی
صدای راوی
آیا برای نویسنده چشم حساس تر است یا گوش؟
محمد بهارلو/ یکشنبه 6 مهرماه ساعت 17-19


طرح درس:
داستان تجربه‌ای است مکتوب که در زبان واقع می‌شود. پشت هر کلام نویسنده صدایی خوابیده است که طنین آن در موقع خواندن ‌شنیده می‌شود، و همین صدا است که عواطف یا هیجان نهفته در کلمات را بیدار می‌کند. هر چه‌قدر که این صدا طبیعی‌تر و ملموس‌‌‌‌تر باشد زمینه و فضای داستان و دورنماهای آن زنده‌‌تر و «حقیقی»‌تر خواهد بود. درواقع، چنان‌چه بخواهیم خطِ حایل بین داستان و واقعیت را در ذهن خواننده از میان برداریم، یا به‌عبارت ساده‌تر داستانی گیرنده و باورپذیر و فارغ از لفاظی و تکلف بپردازیم، لازم خواهد بود که صدایی گویا و رسا از راوی و آدم‌های داستان به‌دست دهیم؛ به‌طوری‌که خواننده احساس کند نه با «نوشته» بلکه با صدایی متبلورشده در کلمات روبه‌رو است. به‌این‌ترتیب است که انطباق‌پذیری و ضبطِ زیروبم‌ها و سایه‌روشن‌های زبان راوی و سایر آدم‌های داستان اهمیت پیدا می‌کند و زبان دقیق و حساس از زبان آشفته و گسیخته از یک‌دیگر متمایز می‌شوند.
معمولاً راوی مهم‌ترین آدم داستان است ـ حتی اگر آدم اصلی داستان نباشد ـ زیرا که روایتِ داستان بیش از هر چیز در صدای او شکل می‌گیرد. اما نه راوی و نه سایر آدم‌های داستان صدای خود را نه از نویسنده بلکه از خودشان می‌گیرند. به‌عبارت دیگر آدم‌ها صدای خودشان را دارند نه صدای نویسنده را، و از زبان خودشان حرف می‌زنند نه از زبان نویسنده. از این رو است که هر آدمی با آدم دیگر و هر کتابی با کتاب دیگر فرق دارد، چون‌که آدم‌ها و کتاب‌ها هویت‌شان را از خالق‌شان نمی‌گیرند. بنابراین نویسندگان نیز در همۀ کتاب‌ها با یک صدا حرف نمی‌زنند، و چیزی که آن‌ها را، در مقام نویسنده، زنده نگه می‌دارد قابلیت و توانایی آن‌ها در ارایۀ صداهای تازه و رنگین است.

No comments: