ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Friday, September 26, 2014

...،پس هستم

۴ مهر ۹۳، جمعه، عکاس: دوست نازنینم آهو

استاد به ارزیابی آخر از کارگاه تربیت مربی نرسیدند، اون قدر تراکم کار و اجرا بود، با اینکه از ۹ صبح تا ۶ عصر یکسره مشغول بودیم. اجرای دوم غزال و سعیده انجام نشد. اما تمام مدت از فرهنگسرا تا خانه داشتم فکر می‌کردم اگر استاد ارزیابی می‌کرد، بی‌تردید می‌گفتم: حالا دیگر تکلیفم با خودم، با عالم با دیگری‌ها به معنای دکارتی‌اش واضح و شفاف و متمایز است. حالا دیگر می‌دانم از جان خودم، عالم و دیگری‌ها چه می‌خواهم. این صد ساعت آغاز میلیون‌ها ساعتی است که می‌خواهم مثل بچه‌‌ی آدم گوش بدهم، دوستانه مخالفت کنم، صادقانه موافقت کنم نه ریاکارانه! خودم و دیگری‌ها را ارزیابی کنم، هر روز به یاد خودم بیاورم هر آدمی یک فکر تازه است. حالا دیگر می‌دانم باید داستان فلسفی بنویسم حتی اگر هیچ وقت هیچ کجا نخوانم، حالا دیگر تردید ندارم اگر تقدیر انسان‌ها از ازل نوشته شده است در تقدیر من نوشته بوده است: او یک تسهیل‌گر است! من اگر این صد ساعت‌ را شرکت نمی‌کردم به این زودی‌ها نمی‌توانستم به خودم اعتماد کنم. حالا دیگر به خودم برای شروع، اعتماد دارم و برای ادامه نیاز به خواندن و نوشتنِ بی‌وقفه ...حالِ فلسفی‌ام خوب است.

No comments: