ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Wednesday, September 03, 2014

پنجمین روز کارگاه، دوازده شهریور ۹۳


امروز در کارگاه بحثی مطرح شد که من دقیقا دیروز در کلاس و در هنگام اجرا باهاش مواجه شدم. استدلال چیست؟ و ما چه مواقعی استدلال می‌کنیم؟ طبق روال نظر بچه‌ها روی تخته نوشته شد و همچنان که سرگرم این بحث بودیم آقایی سعی کرد در کلاس را باز کند و وارد کلاس شود چون من رو‌به‌روی در کلاس بودم شاهد این تلاش بودم. (در کشویی است و به سختی باز می‌شود) بعد رو به استاد گفت می‌توانم در کلاس بنشینم. گفت تخته و نوشته‌ی رویش را دیده است و دلش خواسته است که در کلاس شرکت کند. استاد به سبک خودش گفت بگو کی هستی؟ آن آقای حاضر جواب هم گفت چه سوال سختی! بعد استاد چند سوال و تو ضیح پشت سر هم داد او هم به استاد گفت یک دقیقه گوش کن! خیلی خندیدیم! دقیقا به فاکتور اصلی فبک اشاره کرد: گوش کردن. آن آقا انوشیروان بود، بازنشسته‌ی نیروی دریایی بود و از همان لحظه به کلاس ما پیوست. یک مهمان دیگر هم داشتیم که شب گذشته مهمان یکی از بچه‌ها و همسرش بود و با آنها آمده بود. امروز روز پر و پیمانی بود. بعد از بحث استدلال یکی از بچه‌ها به انتخاب استاد در مقام تسهیل‌گر روبه‌روی ما ایستاد و استاد پله به پله و با اجرای او نکات مهم اداره‌ی یک کلاس فبک را توضیح داد. برای فردا سه تا داوطلب خواست که به عنوان تسهیل‌گر چهل دقیقه اجرا داشته باشد و کلاس را اداره کند. یکی از آن سه نفر من هستم. 
حس من در یک جمله به کلاس امروز در ارزیابی آخر کلاس: چقدر خوبه که این کارگاه ثبت نام کردم. 

No comments: