ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Saturday, November 08, 2014

اثر خودم، آبرنگ، احتمالا سال ۷۶ یا ۷۷
چند تا کار را در نظرم دارم برای اینکه اگر یک دوره‌ای از قیل و قال درس و بحث و مدرسه دلم گرفت، یک چند نیز خدمت ایشان را بکنم و بروم سراغ‌شان دوباره! یکی از آن کارها نقاشی با آبرنگ است. این  نقاشی اولین کار آبرنگی بود که کشیدم، در اوجِ اینکه، شبیه خیلی کارهای دیگر، می‌گفتم: من نمی‌توانم نقاشی کنم، بنفشه یک کارت پستال، یک مقوا و آبرنگ خودش را داد و گفت: می‌توانی! هنوز هم نمی‌دانم استعداد نقاشی دارم یا نه؟ اما واقعا کار با آبرنگ کار لذت بخشی است که لذتش را پانزده، شانزده سال است از خودم دریغ کرده‌ام. 

2 comments:

Anonymous said...

واسه دفعه اولت عالی بوده حتما ادامش بده. قطعا موفق میشی. V.

Faezeh Roodi said...

یک دوره‌ای فکر می‌کردم هیچ وقت دانشگاه نمی‌روم و وقتم را با درس تلف نمی‌کنم از بس که با درس‌ها و سیستم آموزشی مشکل داشتم وقتی غرق در آبرنگ شدم فکر می‌کردم هنرمند می‌شوم. اما فلسفه گولم زد طوری که یک دفعه همه را گذاشتم کنار. آخرین کار جدی‌ام سیاه قلمی بود که از بابای خودم و بابای تو کشیدم تولدش بهش دادی. اون دو تا کار، هم اوج‌اش بود هم آخرین کارهام. الان دیگر بحث ادامه دادن نیست اگر قرار باشد نقاشی کنم باید از نو شروع کنم از اولِ اول