تجربههای شرکتکنندگان در همایش بینالمللی فلسفهی تعلیم و تربیت در عمل را اینجا بخوانید.
و تجربهی خودم:
یک روزی، یک جایی، از یک کسی شنیدم که
اگر بخواهی هفت، هشت ده ساعت سخنرانی کنی نیاز به هفت، هشت دقیقه مطالعه هم نداری،
اما اگر بخواهی پنج دقیقه سخنرانی کنی، دستکم به هفت هشت ساعت مطالعه نیازی داری!
آن روز هیچ درک درستی از این جمله نداشتم و بارها تلاش کردم مصداق آن را پیدا کنم،
گاهی هم به مناسبتهایی در نوشتن و صحبت کردن این نقل قول را استفاده میکردم.
اما در این همایش، تازه متوجه شدم یعنی چه؟ درواقع، هر چه افکار ما منظمتر،
منطقیتر و عمیقتر باشد بهراحتی میتوانیم در کمترین زمان ممکن هم، دربارهاش
صحبت کنیم. وقتی از نگارندههای محترم و فرهیخته خواسته میشد، در یک جمله ادعای
خود را بگویند، ادعایی که دربارهاش مقاله نوشته بودند و زیر عنوان میزگرد مربوطه
قرار میگرفت، تازه متوجه شدم در پنج دقیقه سخنرانی کردن یعنی چه؟ پیش از این فکر میکردم، مگر میشود سخنرانی
وجود داشته باشد که برایش ساعتها و ساعتها مطالعه کرده باشی اما تنها بتوانی در
چند دقیقهی کوتاه دربارهاش حرف بزنی و این همایش نشان داد که بله میشود!
نکتهی دیگری که برایم جالب بود این
بود که در این همایش خبری از سخنرانیهای کسالتبار همایشهای دیگر نبود. بارها و
بارها گزارشگران اخبار بیست و سی، گزارش همایشهایی را پخش کردند که شرکتکنندگان
آن به خوابی عمیق فرو رفته بودند و روی این تصاویر هم گنجشک لالا را گذاشته بودند.
به نظرم در این همایش، چه کسانی که در میزگردها بودند و چه کسانی که در سالن بودند
و حتی کسانی که مخالف این شیوه بودند، در اوج بیداریِ فلسفی بودند.
No comments:
Post a Comment