ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Saturday, November 01, 2014

امروز در کلاس دکتر اکبری باید یک ساعت‌ونیم درباره‌ی آیر،کارناپ و مهمل بودن گزاره‌های مابعدالطبیعی صحبت می‌کردم.من آلوده‌ی شیوه‌های  P4C شده‌ام دیگر نمی‌توانم بدون اینکه ارزیابی شوم کلاس را ترک کنم، نمی‌توانم بدون اینکه گوشه چشمی به تمرین‌های تفکر نقادانه داشته باشم از بحث بگذرم. پیش از اینکه کنفراس و بحثم را شروع کنم. کارت‌های مخصوص ارزیابی که برای کلاس‌های P4C آماده کرده‌ام را به دانشجویان دادم بعد به آنها گفتم اسم خودشان را روی کارت‌ها بنویسند و در یک جمله به این پرسش پاسخ دهند. پیش از پرسیدن پرسش به آنها گفتم شما در طی روز، هفته، ماه سال گزاره‌های بسیاری می‌شنوید و بعد پرسشم را این گونه پای تخته نوشتم که  ملاکتان برای معنادار بودن گزاره‌هایی که می‌شنوید چیست؟ توضیح دادم که پاسخ خود خودشان را بنویسند و به هیچ فیلسوف و آموخته‌ای ارجاع ندهند.  بعد هم از آنها خواستم هر کس جمله‌اش را نوشت، خودکارش را زمین بگذارد. بعد از آنها خواستم جمله‌هایشان را بخوانند. جمله‌ها به قرار زیر بود
فاطمه مهرزاد: مطابقت با واقعیت، انسجام مفاهیم
نوشاد چراغ‌سحر: همین که گزاره‌ای را می‌شنویم ذهن ما متوجه مدلول آن می‌شود و ملاک آن تطابق گزاره با مدلول است. ملاک مطابقت است.
سعیده معصومی: گزاره‌هایی معنادار هستند که به نحوی بتوانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم. ارتباطی اعم از معرفت شناختی و حسی به عبارت دیگر بتوان sense نسبت به آنها داشت.
آزیتا اشرف جهانی: ملاک معناداری یک گزاره این است که با دیگر گزاره‌ها هماهنگی و انسجام داشته باشد.
فخری ملکی: ملاک معناداری گزاره بستگی اولا به حوزه‌ی مورد بحث دارد.ثانیا به پیش‌زمینه‌های ذهنی فرد.
زهرا رمضانلو: از لحاظ ساخت زبانی و همچنین منطقی صحیح باشد.
هاشمیان: علاوه‌بر معناداری دستوری گزاره، آن گزاره باید به چیزی (نه الزاما اشیا انضمامی) ارجاع بدهد و چیزی را مورد ابژه به اطلاعات ما اضافه کند.
حسین مافی مقدم: گزاره‌ای معنی‌دارد که برای شنونده مضمون آن کاملا روشن و واضح باشد بدون داشتن ابهام.
توکلیان: داشتن حداکثر تطبیق با تجربه‌ها و اطلاعات شخصی
صدیقه میرزایی: مطابق واقع (قابل درک بودن)
بعد از اینکه از دانشجویان خواستم جمله‌هایشان را بخوانند، در نقش آیر ظاهر شدم و حدود یک ساعت و نیم با کم و زیادش درباره‌ی بحثی که باید ارائه می‌کردم صحبت کردم. شاید اگر وظیفه‌ام کنفراس دادن نبود دلم می‌خواست به سبک p4c درباره‌ی گزاره‌ها بحث کنیم. بعد از اینکه بحث تمام شد از بچه‌ها خواستم اگر کسی می‌خواهد جمله‌اش را تغییر دهد، می‌تواند. کسی جمله‌اش را تغییر نداد من هم خواستم حس خودشان، نظر، انتقاد، پیشنهاد هر چه که درباره‌ی امروز و این ارائه داشتند پشت همان برگه‌هایی که جمله‌هایشان را نوشته بودند بنویسند. ارزیابی بچه‌ها به قرار زیر بود:
نوشاد چراغ‌سحر: از تلاش جنابعالی و انتقال مطالب سپاسگزارم. موفق باشید. (ولی دعا کنید فلسفه‌ی تحلیلی، قاره‌ای را حذف نکند چون بدبخت می‌شویم.)
فاطمه مهرزاد: حسم اینه که هیچی از فلسفه‌ی تحلیلی نمی‌دونم، خیلی باید بیشتر و عمیق‌تر بخونم!
سعیده معصومی: با تشکر از ارائه‌ی خوب و جذابتان ولی اگر دقت بیان کمی بیشتر شود بهتر است.
آزیتا اشرف جهانی: ساده و روان بود.
فخری ملکی: من تدریس و کنفرانس شما را از جهت آرامشی که داشتید پسندیدم. متشکرم.
زهرا رمضانلو: با تشکر از توضیح شیوا. قلمرو زندگی انسانی بسیار کوچک می‌شود.
هاشمیان: فلسفه تحلیلی از جایی رسما مهمل است. به نظرم بعضی موارد در تفکیک و تعیین مرز میان مفاهیم بحث ابهام وجود داشت.
حسین مافی مقدم: نظریه تحلیلی آیر خوب بیان شد ولی کارناپ ناقص بود.
توکلیان: توضیحات خوب ولی وقت کم بود.
صدیقه میرزایی: خوب بود، اعتماد به نفس عالی، ولی نیاز به کتب بیشتری داشت.
رضا روحانی: کنفرانس خوب بود جا برای بحث کم بود.
مریم بختیاریان: خوب بود توجه به حرف علما نکن.


با خودم فکر می‌کردم چقدر تمام کارهایی که پیش از این می‌کردم بدون ارزیابی بی‌معنی بوده است. این نخستین کنفرانس دانشگاهی بود که تلاش کردم در آن گوشه‌های کوچکی از کلاس‌های p4c را اجرا کنم. اجرای کامل یک کلاس p4c  نبود و در این زمینه هم ادعای این‌چنینی ندارم. اما برای خودم رضایت‌بخش بود و لذت بردم. من که هیچ وقت تجربه‌ی معلم سنتی بودن را نداشته‌ام و از نخست، شیوه‌‌های تسهیل‌گری و مربی‌گری p4c را آموخته‌‌ام برایم سخت است که بتوانم خودم را از 
حال‌وهوای این شیوه بیرون بکشم. باشد که در روزگار استاد شدنم بتوانم شیوه‌هایی نوین و تازه و خلاقانه با قواعد p4c به 
کار ببرم.

دهم آبان ۹۳ شنبه
۵

No comments: