آقای قائدی، سر کلاسهای داستاننویسی،
ادعایی دارند که بار اول که میشنوی به نظر عجیب و غیر و ممکن میآید، اما نتیجههایی
دارد که از خود ادعا، بیشتر آدم را شگفتزده میکند. در کارگاهها، به بحث داستاننویسی
در فلسفه برای کودکان که میرسی، یک دفعه یک مفهوم با رایگیری انتخاب میشود که
باید دربارهاش بنویسی، حسی که برای من دارد این است که پای پله برقی ایستادهای و
باوجود ترس و وحشت، باید خودت را بیندازی روی پلهها چون یک عالمه آدم پشت سرت
هستند که نازت را هم نمیکشند. شاید کمی لمبر بخوری و
جلو و عقب شوی، اما کم پیش میآید که سقوط کنی، معمولا با کمی تلوتلو، جای پایت محکم
میشود و به سلامت میرسی. درواقع، آقای قائدی بهجای اینکه یکسری قوانین و اصول
داستاننویسی را در چندین جلسه درس بدهند و بعد بگویند خب براساس، این قوانین
داستان بنویسید، اول میگویند بنویسید بعد، در حین نقد نوشتهات یکسری اصول را میگوید.
همین را در آموزش شنا دیدهام، برادرهایم همینطوری شنا یاد گرفتند بدون اینکه
کلاس شنا بروند، بابام یک روز، پیش از اینکه مدرسهای شوند، بردشان استخر، و هلشان
داد داخل آب، دست و پا زدند و بالا و پایین رفتند تا یاد گرفتند. اینها را گفتم که
بگویم، آقای قائدی برای این شیوه یک پیشفرض دارند که تا امروز هم به نظر میرسد
نقض نشده است، اینکه همهی آدمها میتوانند داستان بنویسند، چون همهی آدمها
داستان دارند و همه هم وقتی مینویسند داستان خودشان را مینویسند یا از جایی شروع
میکنند که خودشان ایستادهاند.
امروز عصر در یک همنشینی با کتاب
بودم. آقایی (به قول خودش دیپلم، تاکید میکنم به قول خودش) که شانزده ساعت تمام در یک کارخانه کار میکند، یعنی هشت ساعت، کار
خودش و هشت ساعت هم اضافه کار، در رقابت با نویسندهی مورد علاقهی خانماش شروع
کرده است به نوشتن، به داستان نوشتن و از همان کارخانه هم شروع کرده است. تمام مدت
که داشت صحبت میکرد، داشتم فکر میکردم، این هم یک مصداق، خارج از کارگاههای
فلسفه برای کودکان و کارگاههای داستاننویسی. حالا دیگر، هرچه آقای قائدی ادعایش
را باور دارد، من از خودش دوآتیشهترم که آدمها، همه نویسندهاند، همه داستاننویساند،
همه داستان دارند و همه اگر بخواهند میتوانند بنویسند، داستان خودشان را بنویسند
بعد داستان دیگریها هم به داستانشان اضافه میشود. فقط باید بخواهند که بنویسند،
خواستنی از جنس خواستن واقعی!
3 comments:
خواستنی از جنس خواستن واقعی .........خیلی معنی داره این حرف .به دلم نشست.
اااا یادم رفت بگم تو کامنت قبلی من همون .v.بودم
حس کردم تو باشی حالا نمی شه به جای این حروف اسرار آمیز بنویسی وحیده ؟ :)
Post a Comment