ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Wednesday, November 19, 2014


سر دو راهی‌ام و بین ماه و خورشیدم...

با احترام
برای دوست خوبم

به اندازه‌ی ماه که برای خورشید غریبه است، برایت غریبه‌ام، غریبه و ناشناس، بی‌نام و بی‌نشان چیزی شبیه هیچ‌کس، به اندازه‌ی ماه برای خورشید...هیچ‌کس‌ام! خورشید هیچ‌وقت ماه را به جا نمی‌آورد، هیچ‌وقت به او نمی‌گوید ببخشید! چقدر چهره‌ی شما آشناست، من شما را پیش از این  جایی ندیده‌ام؟
من هم نمی‌دانم اما می‌گویند ماه و خورشید هم با همه‌ی بیگانگی سالی یک بار رو‌به‌روی هم  می‌نشینند و می‌ایستند و با هم یکی می‌شوند، تو می‌دانی اسم این اتفاق چیست؟

آبان ۹۳

2 comments:

Faezeh Roodi said...

مصرع بالای عکس از علیرضا بدیعی است که در فرصتی دیگر شعر کامل آن را خواهم گذاشت. شعری دوست داشتنی است اگرچه غمگین

Faezeh Roodi said...

مصرع بالای عکس از علیرضا بدیعی است که در فرصتی دیگر شعر کامل آن را خواهم گذاشت. شعری دوست داشتنی است اگرچه غمگین