۱۰
کلاس فلسفه برای کودکان
جلسهی چهارم، دختران یازده ساله
۱۶ فروردین ۹۴، یکشنبه صبح
۱۶ فروردین ۱۳۹۴ یکشنبه |
داستانی از فیشر خواندم، از کتابِ داستانهایی برای فکر کردن، با عنوان زیبایی. یک نکتهی جالب اینکه چون من شروع کارم با کتاب پیکسی بود، بچهها زنگ تفریح من را دیدند میپرسیدند خانم امروز کلاس پیکسی داریم؟ درواقع، برای آنها کلاس فلسفه نیست، کلاس پیکسی است، حتی اگر داستان دیگری بخوانیم. عنوان داستان دربارهی زیبایی بود. داستان دربارهی دو نقاش بود که قرار بود واقعیترین و شبیهترین نقاشی را به زندگی روزمره بکشند و پیر دانایی دربارهشان داوری کند. یکی از آنها چنان انگورها را طبیعی کشیده بود که پرندگان به سمت نقاشی رفتند و تلاش کردند از انگورها بخورند، دیگری وقتی قرار شد پرده را کنار بزند سر جای خودش ایستاد و تکان نخورد وقتی پیر دانا رفت که پرده را کنار بزند، فهمید که این جوان پرده را نقاشی کرده است ولی آن قدر طبیعی و واقعی که حتی داور را هم به اشتباه انداخته است.
داستان را خواندم و از بچهها خواستم که دو دقیقه فکر کنند و یک جمله دربارهی داستان بنویسند. بعد از آنها خواستم هر کس که فکر میکند میشود دربارهی جملهاش بحث کرد، دستش را بالا بگیرد. چند نفرشان داوطلب شدند از پشتیبانشان خواستم یک نفر را انتخاب کند. (نشستن پشتیبان در کلاس برای انتخاب نخست خیلی کار من را راحت میکند.) کیمیا ( ۱) جملهاش را خواند: آدم میتواند با فکر نقاشی زیبا بکشد. مخالفت گرفتم سروا گفت فکر کردن فقط دخیل نیست استعداد و تخیل هم مهم است. دربارهی حرف سروا چند مخالفت و موافقت گرفتم بعضی تجربه را هم وارد تعریف سروا کردند. ولی در نهایت جملهی کیمیا (۱) رد شد و جملهی سروا با حداکثر آرا پذیرفته شد. بعد از آخرین نفری که صحبت کرده بود خواستم یکی دیگر از بچههایی را که فکر میکند جملهشان قابل بحث است انتخاب کند. پارمیدا گفت: نقاش باید نقاشی بکشد که آدمها را گول بزند چون حیوانها عقل ندارند و میشود راحت گولشان زد. پریسا در مخالفت با پارمیدا گفت که پرنده هم عقل دارد البته نه به اندازهی ما ولی اینطوری نیست که بشود راحت گولشان زد. روژینا برای مخالفت با پریسا دست بالا کرد اما مخالفت نکرد حرف خودش را زد. کیمیا (۲)، سوگند و نیکی در مخالفت با پارمیدا نظر دادند و در نهایت با رایگیری حرف پریسا تایید شد و حرف پارمیدا رد شد.
یکی دیگر از بحثها دربارهی عادلانه بودن و نبودن داوری بود که با جملهی عطیه راه افتاد. عطیه گفت: عادلانه نبود که نقاش دوم برنده شود چون نقاشیاش ساده بود. نیکو مخالفت کرد و گفت همین نقاشی ساده توانست یک استاد ماهر را گول بزند. بعد دربارهی همین، جملهی نیکو چند مخالفت و موافقت گرفتیم که در نهایت بچهها با نیکو موافق بودند و موافق بودند که داوری عادلانه بوده است. (از همین جا میشد بحث عدل را وارد کرد، اما به دلیل فرصت بسیار کم، تلاش میکنم پرانتز در پرانتز نشود.)
بعد پیش از نظرخواهی دربارهی کلاس، از بچهها خواستم با توجه به همهی بحثهایی که شد هر کس در یک جمله تعریف خودش را از زیبایی بنویسد. ما چه وقت دربارهی چیزی میگوییم این زیباست! البته بعضیها اسمشان را ننوشتهاند مجبورم جایش سه نقطه بگذارم.
... زیبایی یعنی اینکه ما را جذب کند و زنده.
بهار: زیبایی یعنی خوشگل
... وقتی که ما میگیم داستان یا نقاشی نظر ما را به خودش جلب کرده است یعنی زیباست.
سوگند: به قول قدیمیها عقل انسان به چشمش است.
پارمیدا: به نظر من زیبایی به چیزی میگویند که جذاب باشد و بتواند کسانی را که مهم هستند گول بزند و چیزی که وجود داشته باشد.
سروا: از نظر من زیبایی یعنی زندگی چون زندگی زیباست.
نگار: باید واقعی کشیده شده باشد و رنگش هم واقعی باشد و رنگهای زیبایی در آن باشد.
کوثر: چیز خیالی زیباتر است.
... هر چیزی که زیباست یعنی به دل مینشیند و آدمها باید هنرمند باشند که آدم را گول بزنند.
...زیبایی یعنی کسی اخلاق زیبایی داشته باشد.
نیکی: زیبایی یعنی اینکه آدم سیرت زیبا داشته باشد.
محدثه: نقاشی که در آن از رنگهای مختلف و شاد استفاده شده است زیباست و بتواند توجه انسان را به خود جذب کند.
عطیه: به نظر من زیبایی بودن یعنی طبیعی بودن.
در پایان هم طبق روال کلاس به ارزیابی رسیدیم و از آنها خواستم نظرشان را بنویسند.
نگار:خیلی خوب بود چون ما یاد گرفتیم که اگر ما نقاشی کشیدیم آن که بهترین است، خیلی بهتر است آن نقاشی که توانست انسان را گول بزند خیلی خوب است.
روژینا: خیلی خیلی داستان خوبی بود.
عطیه: هر جلسه از جلسهی پیش بهتر است.
محدثه: کلاس خوبی بود.
کیمیا (۱): به نظر من بهترین جلسه در طی این مدت بود.
پارمیدا: به نظر من امروز مثل جلسهی قبل خیلی خوب بود ولی اگر بتوانیم کسی که جملهاش بحثدار باشد انتخاب کنیم.
کیمیا (۲): یاد گرفتم یک شی جذابیت خود را باید با نظر بینندگان جذب کند.
کوثر: کلاس جالبی بود چون داستان جالبی بود که میتوان بحث کرد.
نیکو: امروز خیلی خوب بود، داستان زیبا بود.
سوگند: خیلی جالب بود.
بهار: کلاس امروز بسیار خوب بود اما ای کاش بازی هم بکنیم.
آیلار: عالی و خوب بود.
عسل:خوب بود.
سروا:امروز هم عالی بود به نظر من داستان باید یک کم طولانی تر باشد.
پریسا: خیلی خوب است انشاالله تا آخر سال ادامه داشته باشد.
ارزیابی خودم: بچهها بدون اینکه قوانین را از پیش گفته باشم، پس از سه جلسه خودشان به قوانین احترام میگذاشتند. چند بار اتفاق افتاد که وقتی انتخاب شدند خودشان گفتند من زیاد حرف زدهام کسی را انتخاب کن که کم حرف زده باشد یا اگر کسی هم زمان که دستش بالا بود میگفت من بگم من، انتخابش نمیکردند. اگر بخواهم در یک جمله بگویم: در این جلسه حالم بسیار خوب بود.
جلسهی نخست: اینجا
جلسهی دوم: اینجا
جلسهی سوم: اینجا
روش نوین
No comments:
Post a Comment