اینو چند روز پیش برای تولدت خریدم، هماندازهی خودت است، امیدوارم تو هم به اندازهی من از دیدنش ذوق کنی. |
علی کوچولوی عمه، این دومین تولدی است که میروم مغازههای اسباببازی فروشی و لباسِ بچه و برایت دنبال کادو میگردم. گاهی حس میکنم، کادو را برای عمه شدنِ خودم هم میخرم. وقتی میخواهم انتخاب کنم، نگاهش میکنم و با خودم میگویم اگر من با همهی وجود از دیدنش ذوق کنم، حتما تو هم ذوق میکنی. وقتی به دنیا آمدی در همان لحظههای نخست به بابای دوستداشتنیات گفتم عجب تاریخ تولدی!!!! ۹۲/۲/۹ دوشنبه، پر از دو و ۹ است. یک همچین عمهی خرافاتی داری که با شنیدن عددها و تاریخها هم دنبال یک نوع هارمونی در اتفاقهای عالم میگردد. دلش میخواهد همه چیز را به هم ربط بدهد. راستش را بخواهی عمه، خیلی هم بیربط نیستند، خودت بزرگ میشوی و میبینی چقدر از این بیربطها به سرانجامهای با ربط رسیدند.
یک عالمه دوست دارم.
امضا: عمه
پ.ن: دو سه باری است با همان زبان الکنات که همه چیز را تکرای میکنی، بهم میگویی: فائزه نمیگویی عمه... اما با شیطنت زیرچشمی نگاهم میکنی و میخندی و باز هم صدا میزنی فائزه... خودت هم میدانی عمه چیز دیگری است، برای همین خوشت میآید سر به سرم بگذاری، این حس طنزات را دوست دارم.
اینبار
امضا: عمه فائزه
۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ چهارشنبه
No comments:
Post a Comment