حسی که نمیتوانم ناگفتهاش بگذارم
امروز دومین جلسهی کلاس تربیت مربی فلسفه برای کودکان برگزار شد. شرحاش را نمیتوانم بنویسم چون هنوز ظهر تا عصر جلسهی اول را ننوشتهام و ترتیباش خیلی مهم است. اما وقتی در پایان روز، یا همان عصر جمعه آقای قائدی حسمان را پرسیدند که همان ارزیابی پایانِ کلاس باشد. من با توجه به همهی بحثهایی که از صبح کرده بودیم گفتم: اگر فردا صبح که از خانه میآیم بیرون، بدانم آدمهای بسیاری من را میشناسند، باز هم همین آدم هستم؟
پرسشی که از غروب دست از سرم برنمیدارد، برایش پاسخی ندارم، اما اگر به پاسخی برسم، شاید پاسخِ خیلی چیزهای دیگر را هم برایم روشن کند. شاید...
۲۸ فروردین ۹۴ جمعه
No comments:
Post a Comment