ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Saturday, April 25, 2015

جمعه که کارگاه داشتیم بحث جهالت شد که چه بلایی بر سر آدم‌ها می‌آورد. آقای قائدی جنگ جهانی‌ را مثال زد که نتیجه‌ی یک جهالت چقدر کشته داد. امشب داشتم فکر می‌کردم جهالت و حماقت روی هم یک دفعه طوری دست و پای یک عده آدم خلّاق و عاقل را می‌بندد که بالا بروی، پایین بیایی نمی‌توانی کاری از پیش ببری. وقتی یک عده آدمِ کوته نظر فکر می‌کنند، این است و غیر از این نیست و مو لای درز افکارشان نمی‌رود و از تاملات شب‌شان، صبح‌ نتیجه  می‌گیرند این کار خوب است این کار بد. واقعا چه کاری از دست چه کسی برمی‌آید؟؟؟می‌خواهم بگویم بعضی جهالت‌ها و حماقت‌ها کم از فاجعه‌ی جنگ‌های جهانی ندارد ولی چون نتایج‌اش عینی و قابل اندازه‌گیری نیست، نمی‌شود چیزی را  ثابت کرد. فقط باید نگاه کرد...

پ.ن: "تاملات شب تا صبح‌ام" تکه کلامِ آدمی بود که من و نغمه از اسمش، اسم یک سندروم را ساخته بودیم که متاسفانه نمی‌شود اسمش را آورد. اما آدم‌هایی که دچار این سندروم هستند فکر می‌کنند یک شبه با تاملاتی که دکارت هم تجربه‌اش را نداشته است به نتایجی رسیده‌‌اند بی‌پیشینه... راست هم می‌گویند چون هیچ آدم عاقلی تا پیش از آن‌ها  به چنین نتایجِ احمقانه‌ای نرسیده است.

خداوند تمام آدم‌های خلّاق و متفاوت را از شرِّ جهالت و حماقت، در پناه خودش حفظ کند. 

۶ فروردین ۱۳۹۴

No comments: