در مهمانی دوستم، که چند وقت
پیش اتفاقا از سر دلتنگی رفتم، سعیده
هم بود یعنی نه تنها مهمانی مناسب حالم بود که بودن یک آشنا هم باعث شد تا
پایان مهمانی بمانم. سعیده را بعد از
اتمام درسم در دانشگاه هنر یک بار دیده بودم آن هم روز کنکور خیلی حرف زدیم و خیلی
خندیدیم روزگارش را بد نگذرانده بود سفر زمینی به دور اروپا آن هم تنهایی یکی از
بی شمار تجربه هایش بود لطیفه ماجرا من بودم هر یک ساعتی که تعریف می کرد می گفت
تو چی کارها کردی منم می گفتم فکر کن! تنهای تنهای تنها رفتم فیلم تنهای تنهای
تنها. کلی تشویق اش کردم که حالا که امکان سفر کردن دارد چین را هم از دست ندهد.
برایم جالب بود که در این سفرها نه خاطراتش را نوشته بود نه عکس انداخته بود من که
زمینی و زیرزمینی روزانه تهران را گز می
کنم این همه می نویسم حیرانم که چطور طاقت آورده است لحظه های ناب اش را ثبت نکند
با هر وسیله ای! امیدوارم نه تنها چین که دیدنی های دیگر عالم را هم ببیند. عادت
کرده ام سن واقعی یک آدم دنیا دیده را ضرب در پنج کنم. بی گمان تماشاگرِ عالم بودن،
آدم را فیلسوف می کند
No comments:
Post a Comment