اگر روز اول فروردین به دنیا نیامده بودم و بیکموکاست با همین ویژگیها و روحیات بزرگ میشدم با همین سلیقه با همین نوع نگاهم به عالم با همهی خواستنهایم با همهی زشتیها و زیباییهایم احتمالا گاهگاهی روزهای اول فروردین هر سال تعجب میکردم از اینکه چرا من روز یکم فروردین به دنیا نیامدهام. احتمالا گاهی دلم میخواست شبیه یکم فروردینیها باشم و احتمالا گاهگاهی به آنها غبطه میخوردم. اینقدر تاریخ تولد سرخوشانهای است که آدم میتواند چشماش را ببندد به روی اینکه کادوی تولد و عیدیات یکی میشود آنقدر روز شادناکی است که بعد از مدتی کنار میآیی با این قضیه که هیچ وقت نمیتوانی تولدی شبیه دیگران درستودرمون مثل بچهی آدم بگیری تولدی که همهی ویژگیهای یک تولد را داشته باشد. آنقدر تاریخ دوست داشتنی است که خسته نمیشوی هر چند صد بار به این پرسش پاسخ دهی که واقعا روز اول به دنیا آمدی؟ گاه با هیجان توضیح میدهی که آره من قرار بوده سیام فروردین به دنیا بیام اما اون سالی که من به دنیا اومدم اونقدر تیرهوایی و توپ در کردند که مامانم ترسید و منم بدو بدو اومدم ببینم چه اتفاقی ممکنه افتاده باشه که مامان نازنینم را ترسانده است. خلاصه که هنوز که هنوز است بعد از این همه سال هنوز یکم فروردین برایم تکراری نشده است حتی جملهی تولد عید شما مبارک که هر کس برایم میفرستد فکر میکند خلاقیت خودش است برایم هر سال تازه است و کهنه نشده است چون رنگ همان سال را دارد.
No comments:
Post a Comment