هیچ وقت با کفشپاشنهدار یکی نشدم به
نحوی که با کتانی، البته که آداب لباس پوشیدن کمکم یادت میدهد با چیزهایی هم که
یکی نیستی به مرور زمان یکی شوی. مقاومت من اما در برابر پوشیدن کفش پاشنهدار تا
جایی بود که تقریبا شش سال تمام، دو تا سه سال، خواستگاریها را هم برای آقایان
برادر با کتانی رفتم. اما از یک جایی به بعد دیدم نمیشود و بخشی از عالم دخترانه
و زنانه است اگر در جای درست خودش استفاده شود.
هر لباس و پوششی آداب خاص خودش را هم
با خودش میآورد وقتی کفش پاشنهدار میپوشی شیوهی راه رفتنت شیوهي صحبت کردنات
(با کم و زیادش) متفاوت است با زمانی که کتانی پوشیدهای. شاید به همین دلیل دانشجویانی
را که با کفش پاشنهدار میآیند دانشگاه نمیفهمم.
گاهی اوقات تو کلاس که نشستم و توی راهرو صدای تق تق کفش تق تقی میآید فقط میتوانم
بر آن آهنگ و صدا تصویر عروس بگذارم یا کسی که در راه مهمانی رفتن از این راهرو هم
عبور کرده است.
این روزها پیش از آنکه به این پاشنههای بلند و رعایت آداب مهمانی رفتن
عادت کنم بساط دیدوبازدیدها جمع میشود و من میمانم با خود واقعیام و آنچیزهایی
که با عالمام یکی است.
No comments:
Post a Comment