ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Sunday, March 02, 2014

یکی از اقوام موردی را معرفی کرده بود که نمی دانم در آلمان دکترای چی داشت مادر ایشان بدون اینکه بیایند و ببیند که من با شعورم یا شعور ندارم؟ بدقلقم یا نیستم؟ شلخته ام یا منظم؟ خوشحالم یا ناراحت؟ بدون اینکه بداند حسودم یا نیستم؟ گیر بده هستم یا نیستم؟ خوش اخلاقم یا بد اخلاق؟ مردم دار هستم یا منزوی؟ خودخواهم یا نیستم؟ خانواده دارم یا ندارم؟ آرامم یا مضطرب؟ بدون اینکه بداند عالم را چه رنگی می بینم؟ اصلا می دانم چه رنگی به چه رنگی می آید؟ دین دارم یا بی دینم؟ روشنفکرم یا متعصب؟ کتاب می خوانم یا نمی خوانم؟ کدام موسیقی دلم را می لرزاند؟ رقص را هنر می دانم یا حرکات جلف و مضحک؟ به دعا اعتقاد دارم یا به شانس یا به تلاش؟ دهن بین هستم یا نه؟ چشم هم چشمی می کنم یا نه؟ آدم ولخرجی هستم یا خسیسم یا به جا خرج می کنم؟ بدون اینکه بداند با محبت ام یا نیستم؟ دلم می گیرد دوست دارم چه کار کنم؟ آشپزی را دوست دارم یا نه؟ عقده ای بار آمده ام یا نه؟ اهل سفر هستم یا نه؟ غرغرو هستم یا نه؟ و در کل همین جور راست راست که دارم در این عالم قدم بر می دارم حالم خوش است یا نه؟ و بدون اینکه درباره هزاران نکته ی باریکتر از مو یی بداند که احتمالا خودم هم از آن خبر ندارم و در نسبت با دیگری معلوم می شود........... از قول شازده پسرشان گفته اند که گفتی فلسفه می خواند؟ قوم و خویش ما: بله... و ایشان هم بلافاصله فلسفه به درد کار کردن نمی خورد با فلسفه نمی تواند کار کند برای رشته فلسفه کار نیست....
خویشاوند ما به من گفت حالا این که هیچی کلا اگه موردی باشه که بخواد جای دیگه زندگی کنه مشکل نداری؟ گفتم نه مشکل ندارم ولی خداوکیلی نه برای کارگری.......

4 comments:

سوده said...

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا قراره عروسه بره اون ور دنیا چه کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ که با فلسفه نمیشه کار کرد؟؟؟ بعد مامانه گویا رشته های بورس اون ور دنیا رو همتراز با رشته های بورس اینجا میدونه!!!! امان از این میزان شعورمان!!!

سوده said...

سر فرصت میام همه پست هاتو میخونم عزیزم.

Faezeh Roodi said...
This comment has been removed by the author.
Faezeh Roodi said...

می دونی سوده به کجا رسیدم مثل پروانه عطار برم دیگه برنگردم گاهی فکر می کنم وقتی به مرور زمان خبر می شوی که در عالم خبرهایی نیست که ما فکر می کنیم
هست و نمی توانی درباره اش صحبت کنی
بهتر است چیزی نگویی نه اینکه
من می دانم چه خبر است و دنیا دست کیست نه! فقط می دونم زندگی به این چیزهایی که آدم ها فکر می کنند بند است بند نیست اما به چی ها بند است را خیلی کم می دانم مثلا اگر صد تا جای پای محکم تو این عالم باشه من یکی اش را کشف کردم و آن محبت است اما احتمالا آذم به صذمی برسه می شه آن را که خبر شد خبری باز نیامد