اگر یک روزی از من بپرسند دوست داری فراموش شوی یا فراموشی بگیری خودخواهانه میگویم دوست دارم فراموشی بگیرم. فراموش شدن به هر شکلاش در هر قدوقوارهای درد دارد. پیری و مرگ اینهمه آزاردهنده نیست که به یادت نیاورند. گاهی آدم دوست دارد بدون اینکه خودش را معرفی کند به جایش بیاورند که حس بودن داشته باشد حس اینکه شاید کسی، جایی، شاید ساعتهایی را منتظرت بوده است اگر به جایت نمیآورند شاید ...
قصهی آمدن من به سر کوی شما
قصهی شاه و گدا بود و نمیدانستیم
تیشه را کوبیده بودم بر دل مغرور خویش
آب در هاون ما بود و نمیدانستیم
No comments:
Post a Comment