ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Wednesday, December 31, 2014

آقای حداد یا حدادی بیست و یک سال پیش
باشگاه فرهنگیان، مراسم روز معلم
دوره‌ی راهنمایی که بودم یک آقای خیلی خوش فکری رئس انجن اولیا و مربیان بود، دخترش از ما بزرگ‌تر بود. شاید یک سال شاید هم من اول راهنمایی بودم دخترش سوم بود. شاید هم هر دو سوم راهنمایی بودیم. در‌هر‌حال، سالی که او رئس انجمن بود برنامه‌های خیلی جالب و خلاف‌آمد‌عادت ترتیب می‌داد. مثلا گروه تئاتر به مدرسه‌مان دعوت می‌کرد، پسرهای جوانی که چند سال بعد در برنامه‌های طنز صدا و سیما دیدمشان، گروه‌های موسیقی دعوت می‌کرد، پسرهای جوانی که ناظم‌های مدرسه را مضطرب می‌کرد و به وضوح می‌دیدی مراقب‌اند که یک وقت دخترها عاشقشان نشوند. یک سال روز معلم را در باشگاه فرهنگیان برگزار کرد و چه جشن مفصلی گرفت فکر نمی‌کنم معلم‌های ما تا سال‌ها بعد هم چنین جشنی را تجربه کردند. مراسمی شاد و حساب شده ترتیب داده بود که هیچی کم نداشت. یک عکاس حرفه‌ای هم دعوت کرده بود که از تک تک کلاس‌ها با معلم‌هایشان و با هر معلمی که دلشان می‌خواست عکس می‌انداختند. حتی عکس‌های دو نفره و سه نفره هم می‌گرفت یعنی عکاس دربست در اختیار ما بود و برای همه‌ی مدرسه هر کس هر چند تا می‌خواست عکس‌ها چاپ شد. از هر معلمی هم تکی عکس انداخته بود هر کس هر معلمی را دوست داشت عکس تکی‌اش را هم سفارش می‌داد.

مراسم روز معلم، باشگاه فرهنگیان بیست و یک سال پیش
لباس فرم ما به صورت طبیعی سورمه‌ای بود اما سالی که او در مدرسه فعال بود ایام دهه‌ی فجر پیشنهاد داد بچه‌ها از خانه‌شان بلیز بیاورند و روی مانتوهایشان بپوشند و هر کس هم باید با سلیقه‌ي خودش یک کلاه درست می‌‌کرد و می‌آورد. الان که به عکس‌ها نگاه می‌کنم کلی رنگ شاد تن بچه‌ها می‌بینی و کلاه‌هایی که روی سرمان است فضا را بیشتر شبیه یک جشن تولد بزرگ کرده است. بی‌اندازه خلاق و فعال بود خیلی دلم می‌خواهد بدانم الان خودش و دخترش در کجای این دنیا به سر می‌برند. هر دو یعنی پدر و دختر با شور و شوقی این برنامه‌ها را اجرا می‌کردند که هنوز هم یادم می‌افتد به وجد می‌آیم. مرد بزرگی بود و لحظه‌‌های باشکوهی را برای ما خلق کرد. این همه انگیزه و تلاش‌اش ستودنی است امیدوارم هر کجای این عالم است همچنان شاد و سرحال، ساعت‌های زندگیش را از سر بگذراند. نامش اگر اشتباه نکنم حداد یا حدادی بود. امیدوارم به مرور زمان این همه نشاط و سرزندگی و خلاقیت‌اش در شلوغ پلوغی‌های زندگی گم نشده باشد. 
مراسم دهه‌ی فجر، بیست و یک سال پیش

No comments: