ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Saturday, May 30, 2015


کارگاه تربیت مربی فلسفه برای کودکان، سطح ۲
جلسه‌ی سوم، چهارم اردیبهشت نود و ۹۴، صبح تا ظهر
موضوع: کیو و گاس و کتابِ راهنمای آن 


به این جلسه دیر رسیدم، تقریبا با سی دقیقه شاید هم بیشتر با تاخیر، وقتی رسیدم بچه‌ها مشغول بودند و خیلی زود من را هم آوردند به باغ... هفت گروه تشکیل شده بود و هر گروهی باید هر چه واژه یا مفهوم مرتبط با  علم به ذهنش می‌رسید، می‌نوشت. 

گروه یک: تغییر، حرکت، رابطه، اثبات، نظریه، درجه، فرضیه، طبقه بندی، مشاهده، تجربه، فرایند.
گروه دوم: فیزیک، ریاضی، نجوم، چگالی، جرم، جاذبه، شتاب، نیرو، تکنولوژی، تحقیق.
گروه سوم: پرسش، کاوشگری، مشاهده‌ی دقیق، فرضیه، آزمایشگاه، کمّی بودن، عینی بودن، نظریه‌ی علمی، تجربه، تعلیم پذیر بودن.
گروه چهارم: انرژی، طبقه‌بندی، تفکر، نیروی جاذبه، همرفتی، شکست نور، جاذبه و دافعه، علم، تجربه
گروه پنجم: پیشرفت، تغییر و تحول، اکتشاف، کنجکاوی، زبان مشترک، فعال، پشتکار، تعمیم، پرسشگری، مجهول، بوزون هیگز.
گروه ششم: آمار، دانش، آزمایش، نیرو، حرکت، ماده، توزیع نرمال، مثلثات، تجرید.
گروه هفتم: انرژی، حد، طبقه‌بندی، تفکر، نیروی جاذبه، همرفتی، شکست نور، استنتاج، نظریه، مدیریت، استاندارد، فرضیه سازی، مشاهده.

گام بعد این بود که مفهوم‌ها را با هم به اشتراک گذاشتیم و گام سوم این بود که از میان اینها علمی‌ترها را انتخاب کنیم. گام چهارم طبقه‌بندی بود. برای نمونه‌ گروه ما (البته من منفعل بودم و بچه‌ها زحمت‌اش را کشیدند، تازه فهمیدم به‌درستی از دوره‌ی راهنمایی با علوم و مفاهیم‌اش ارتباط برقرار نمی‌کردم و هنوز هم همان حس را دارم.) برای طبقه‌بندی چهار گروه درست کردیم که شامل رشته، مفاهیم علوم پایه، مفاهیم علوم تحقیقی و مفاهیم کلی بود. در قسمت رشته: ریاضی، نجوم، آمار، مدیریت، مثلثات، فیزیک را گذاشتیم. در مفاهیم علوم پایه‌ای، تغییر، حرکت، طبقه‌بندی، چگالی، جاذبه، نیرو، ماده، انرژی، دافعه، شکست نور، تغییر، تحول را گذاشتیم. در مفاهیم علوم تحقیقی: اثبات، نظریه، فرضیه، مشاهده. و در قسمت مفاهیم کلی: علم، تکنولوژی، دانش، فرایند. 

بعد آقای قائدی  این پرسش‌ها را مطرح کرد، ملاک‌های طبقه‌بندی شما چی بود؟ آیا مقوله‌های طبقه‌بندی شما همسان‌اند؟ شما چه ارتباطی بین افراد برقرار کردید؟ آیا ما در طبقه‌بندی می‌توانیم یک دسته‌بندی داشته‌ باشیم که یک نوع، دو چیز یا دو دسته باشند؟ اگر اینها مفاهیم‌اند، آیا یک مفهوم‌اند چند شعبه دارند یا نه؟ مفهوم رشته‌ای ربطی به علم دارد یا ندارد؟ چه ارتباطی بین مقوله‌ها برقرار است؟ ویژگی ممتاز هر مقوله چیست که آن را از سایر مقوله‌ها تمیز می‌دهد؟ مثلا سه تا طبقه نوشتی، هر کدام چه ویژگی دارد که دیگری ندارد؟ قاعدتا یک ویژگی در ذهنتان بوده است که اینها را از هم جدا کرده‌اید. مثلا می‌تواند یک تقسیم بندی بر اساس مفاهیم انتزاعی و مفاهیم کاربردی بوده باشد. 

گروه دیگر طبقه‌بندی‌اش به این صورت بود که رشته‌ها را به دو قسمت کرده بود مفاهیم و فعالیت‌ها و مفاهیم را شامل پدیده‌ها می‌دانست و فعالیت‌ها را شامل روش‌ها که همین جا بحثی با مخالفت پرنیان شروع شد. پرنیان با این طبقه‌بندی مخالف بود چون معتقد بود روش‌ها زیر شاخه‌ی فعالیت‌ها نیست ولی دلیل نیاورد. آرزو گفت روش‌ها باید بالای فعالیت‌ها قرار گیرد چون روش‌ها انتزاعی‌اند و کلی و فعالیت به کارگیری‌اش است. مهداد معتقد بود با مصداق‌هایش جور در می‌آید مثلا پرسش علمی یک فعالیت علمی است. نغمه، مهداد را برای بقیه گفت: ما اول فعالیتی انجام می‌دهیم به اون پرسش می‌رسیم، بعد ببینیم از چه روشی می‌توانیم پاسخ دهیم. مانا با مهداد مخالف بود چون معتقد بود پرسش علمی، فعالیت نیست. 

فعالیت چیست؟

آقای قائدی توضیح دادند که دو نکته در این بحث‌ها اتفاق افتاده است، یک ادعا شده است صرف نظر از مصداق‌ها، آرزو می‌گوید روش، کلی‌تر است نمی‌تواند زیر جزئی خودش قرار بگیرد، به این معنا که در طبقه‌بندی به کلی و جزئی بودنِ امور توجه می‌کنیم یا نه؟ چرا سر چیزی چانه می‌زنیم که نمی‌گوییم چیست؟ فعالیت چیست؟

پرنیان: اقداماتی که ما برای پیدا کردن پاسخی برای پرسش های مطرح شده در رشته‌ی مورد نظر انجام می‌دهیم.
مریم: فکر می‌کنم پرسش هم فعالیت فکری است، فکرکردن هم نوعی فعالیت است و با پرنیان مخالفم چون یک فعالیت را نمی‌شود با فعالیت دیگر تعریف کرد. 
غزال: چون در حیطه‌ی تدریس اول روش را تعیین می‌کنیم. روش‌ها که مشخص شد بر اساس روش اولیه، فعالیت‌ها تو این حیطه است. روش‌ها کلی‌تر است و فعالیت‌ها زیرمجموعه‌ی روش‌هاست. 

با رای‌گیری تعریف پرنیان رد شد. 

تعریف‌های متفاوت از فعالیت:

معین: فعالیت مساوی است با عملی که از انسان سر می‌زند.
مانیا: مخالفم چون فعالیت یک ویژگی نظام‌مند هم دارد هر عملی فعالیت نیست. 
مریم: هر عملی فعالیت است می‌تواند نتیجه داشته باشد می‌تواند نتیجه نداشته باشد.

اینجا آقای قائدی پرسیدند چند نفر معتقدند دلیل مریم با ادعایش مرتبط است؟

بحث درباره‌ی دلیل مریم، به اینجا رسید که چگونه چیزی را تعریف می‌کنیم؟ اولین پاسخ معنای لغوی بود یعنی ساده‌ترین گام. این کار واژه‌نامه است. آقای قائدی توضیح داد که تعریف لغوی مشکل ما را حل نمی‌کند. هر وقت واژه‌ی فعالیت را به کار می‌بریم به چه معنایی به کار می‌بریم؟  آیا می‌دوم دارم فعالیت می‌کنم؟ آیا فکر کردن فعالیت است؟ آیا تعجب کردن فعالیت است؟ آیا صبر کردن فعالیت است؟ یکسری چیزهاست که آدم‌ها انجام می‌دهند و اسمش را فعالیت می‌گذارند. گاهی اوقات تعریف منطقی است. انتزاعی تعریف می‌کنیم. چه ویژگی‌های مشترکی دارند که به همه می‌گوییم فعالیت؟ اینجوری می‌توانیم به تعریف هر چیزی برسیم.
علم به چیزی نیاز دارد که با آن سر و کله بزند و آن فلسفه است. هدف این است که بهشان مهارت بدهیم. تعریف کردن مهارت است. چطور تعریف کردن فلسفی را می‌توانیم در خدمت علم قرار دهیم. از این بحث‌ها  با توجه به طبقه‌بندی‌ها می‌توان چند نکته گرفت. آیا مراد رشته‌ی علمی است یا هر رشته‌ای؟ چون مفهوم‌هایی که اینجا نوشتیم مفاهیم علمی بود. آیا مفهوم‌ها و فعالیت‌ها هم طراز‌اند؟ چه ویژگی‌ مشترکی دارند؟ چطور ما به یک چیز می‌گوییم فعالیت؟ که چیزی بر سر آن می‌آید که آن را عمل می‌کند. گاهی بر سر چنین واژه‌هایی یک فعل بر سر آن عمل می‌آید. اگر نتوانی تمایز را بگویی دلیل برای طبقه‌بندی‌اش نداری. مثلا درباره‌ی پدیده‌ها و روش‌ها، ممکن است کسی بگوید از وجهی می‌شود فعالیت، در این صورت بالای روش است و کسی به گونه‌ای بگوید که روش بالای فعالیت باشد. یک عالمه چیز در این دنیا داریم که از جهاتی به هم شبیه‌اند و از جهاتی شبیه نیستند، پدیده‌ها وسیع‌تر یا جزئی‌تر از مفاهیم‌اند. مثلا اگر بپذیریم که کل جهان پدیده است ممکن است دیگر پدیده در اینجا قرار نگیرد.
مجموعه‌ی این سوال‌ها و دقت‌ها، طبقه‌بندی را می‌سازد. از صبح تا شب ما طبقه‌بندی می‌کنیم ولی به آنها بی‌توجه هستیم. طبقه‌بندی یکی از ارکان استدلال است. مثلا طبقه‌بندی ارسطو از هیولی تا حیوان. مثلا وقتی می‌خواهد صندلی را تعریف کند جسمی است که ... (جایی که از هیولی جدا می‌شود) جایی که انسان می‌شود  حیوان ناطق. اگر به اشتراک‌ها و تفاوت‌ها توجه نکنیم نمی‌توانیم طبقه‌بندی کنیم. (اگر ارسطو الان بود خیلی گیج بود.) طبقه‌بندی کار فلسفی-منطقی است. عالم و علم به شدت به این کار فلسفی نیاز دارند.
خیلی مواقع می‌شود رسم‌ها جهان را برهم زد، گاهی اوقات چیزهایی که بشر می‌سازد نتیجه‌ی عکس می‌دهد و آدم را خفه می‌کند.
به بچه فرصت بده توی خانه بچرخه و چند نوع سوسک و پشه و انواع پرنده‌ها کبوتر و کلاغ و گنجشک را مشاهده کند و دسته‌بندی کند و بگوید چرا مگس را در دسته‌ی خر‌ها قرار دادی(خرمگس)
هیچ عالمی نمی‌تواند نظریه بدهد مگر اینکه کار فلسفی کرده باشد.

تمام این تمرین‌ها با توجه به مقدمه و سه فصل نخست کیو و گاس بود.

بعد هم نوبت رسید به حس و نظر

حس من: امروز صبح خیلی تو باغ نبودم.

جلسه‌ی نخست: صبح تا ظهر: اینجا
جلسه‌ی نخست: ظهر تا عصر: اینجا
جلسه‌ی دوم: صبح تا ظهر: اینجا
جلسه‌ی دوم: ظهر تا عصر: اینجا


No comments: