ابر بود.
باد بود.
باران بود.
آن مرد آمد.
او در باران آمد.
او و
امروز حدود دو ساعت پیادهروی کردم، پا به پای باران، تا باران میآمد من هم راه رفتم، به خانه که رسیدم باران قطع شده بود. یک سری موسیقی بارانی و البته پاییزی نه زمستانی، هم داشتم که زحمت جمعآوری و کنار هم قرار دادنش را کسان دیگری کشیده بودند و من فقط دانلود کرده بودم. آنها را هم گوش دادم، خیلی لذت بردم خیلی زیاد، داشتم فکر میکردم وقتی واقعا دارد باران میبارد و تو زیر باران، موسیقی بارانی گوش میدهی، یک چیزیت میشود اگر عاشق نباشی.
پ.ن: مدتهاست به این نتیجه رسیدهام که این درس کلاس اولمان عاشقانهترین و اولین شعر نویی بوده است که ما یاد گرفتیم. شاهد تاریخ کشفم: اینجا
پ.ن: مدتهاست به این نتیجه رسیدهام که این درس کلاس اولمان عاشقانهترین و اولین شعر نویی بوده است که ما یاد گرفتیم. شاهد تاریخ کشفم: اینجا
No comments:
Post a Comment