ما اجازه نمی‌دهیم کیفیت فنا‌پذیری حیات بی‌معنا جلوه کند و روایت محصول این امتناع است. محصول پافشاری لجوجانه ما بر معنا بخشیدن به جهان و زندگی‌مان.
برگ

Tuesday, February 24, 2015


کتاب هفته‌ی اول اسفند ۹۳

همه‌ چیز درباره‌ی کودکان، فلسفه و  فلسفه برای کودکان از زبان یاسپرس

«شگفت‌انگیزترین نشانه‌ی گرایش ذاتی انسان را به فلسفه باید در پرسش‌هایی جست‌ که کودکان مطرح می‌سازند. شنیدن کلامی که کودکان بر زبان می‌آورند و به ژرف‌ترین نقطه‌های فلسفه اشاره می‌کند، به هیچ روی غیر عادی نیست. به پاره‌ای مثال‌ها توجه کنیم:
کودکی با حیرت فریاد می‌زند: «من می‌کوشم فکر کنم که کسی دیگر هستم، اما همواره خودم هستم.» این کودک با این کلام خود به یکی از کلی‌ترین سرچشمه‌های یقین، یعنی آگاهی از وجود از راه آگاهی از خود اشاره می‌کند. این کودک از راز «منِ» خود حیرت زده است، رازی که از هیچ راهِ دیگری نمی‌توان از آن آگاه شد. این ک
ودک با پرسشِ خود در برابر این واقعیت نهایی قرار می‌گیرد. 
کودکی دیگر داستانِ آفرینش را می‌شنود: در آغاز، خداوند آسمان و زمین را آفرید... و کودک دیگر بی‌درنگ می‌پرسد:« پیش از آغاز، چه چیزی وجود داشت؟» این کودک احساس کرده است که پرسش پایانی ندارد و ذهن در هیچ جایی متوقف نمی‌شود و  هیچ پاسخی نهایی و قاطعی نیست.
دخترکی با پدرش در جنگل گردش می‌کند.پدر برای او افسانه‌ی پریانی را می‌گوید که شب‌ها در جنگل پایکوبی می‌کنند... پس از آن به جهان واقعی باز می‌گردد و از حرکت خورشید سخن می‌گوید و این پرسش را مطرح می‌کند که آیا خورشید به دور زمین می‌گردد یا زمین به دور خورشید. آنگاه دلایلی را   که ثابت می‌کند زمین گرد است و به دور محور خود می‌گردد، باز می‌گوید... دخترک پا بر زمین می‌کوبد و می‌گوید: « اما، چنین نیست، زمین بی‌حرکت است. من فقط چیزی را باور می‌کنم که آن را می‌بینم.» پدرش می‌گوید:« پس تو به  خدا باور نداری، چون او را هم نمی‌بینی.» دخترک لحظه‌ای حیران می‌ماند، سپس با اطمینان می‌گوید:« اگر خدایی نبود، ما اصلا اینجا که هستیم، نبودیم.» این کودک گرفتار شگفتی وجود شده است: چیزها قائم به ذات نیستند. دخترک دریافته است که میان پرسش‌های مربوط به چیزهای جهان و پرسش‌های مربوط به وجود کلی تفاوتی هست.
دخترک دیگری به قصد رسیدن به خانه‌ی عمه‌اش از پلکانی بالا می‌رود. ناگاه به این فکر می‌افتد که چگونه همه چیز دگرگون می‌شود، جریان می‌یابد و از میان می‌رود، چنان که گویی هر گز وجود نداشته است[ دخترک در اینجا به خود می‌گوید:] «اما باید چیزی وجود داشته باشد که همیشه ثابت بماند... من برای دیدن عمه‌ام از این پله‌ها بالا می‌روم -من این را هرگز فراموش نخواهم کرد.» در اینجا شگفتی و هراسی که ناپایداری چیزها در دل آدمی بر می‌انگیزد، تسلایی نومیدانه می‌جوید. 
اگر کسی چنین داستان‌هایی را گردآوری کند، به گنجینه‌ای غنی از فلسفه‌ی کودکان دست خواهد یافت. گاه گفته می‌شود که کودکان این حرف‌ها را از پدر و مادر یا کسان دیگر شنیده‌اند، اما چنین می‌نماید که این توضیح درباره‌ی پرسش‌های به راستی جدی کودکان مصداق ندارد. این استدلال که کودکان [بعدها] از فلسفه‌پردازی دست برمی‌دارند و در نتیجه، چنین حرف‌ها و پرسش‌هایی، چیزهایی تصادفی هستند، این واقعیت را نادیده می‌گیرد که کودکان استعدادهایی دارند که هر چه بزرگتر می‌شوند، آن‌ها را بیشتر از دست می‌دهند. چنین می‌نماید که ما آدمیان همراه با پایان کودکی خود، وارد زندانی از آیین‌های قراردادی، عقاید، پنهان‌کاری‌ها و پذیرش‌های پرسش‌ناپذیر می‌شویم و صفا و رک‌گویی کودکی را از دست می‌دهیم. کودک، هنوز، به خودی خود به خودی بودن زندگی خود به خود پاسخ می‌دهد؛ کودک چیزهایی را احساس می‌کند، می‌بیند و نسبت به آنها کنجکاو می‌شود که خیلی زود از خاطره‌اش محو می‌شوند. آنچه را که دمی بر او آشکار شده بود از یاد می‌برد و چون در بزرگی به او گفته شود که در کودکی چه می‌گفته و چه می‌پرسیده، شگفت‌زده خواهد شد.»

پ.ن: روزی که در پژوهشگاه علوم انسانی، جلسه‌ی فبک در ترازو برقرار شد و استاد بزرگوار آقای خسرو باقری ایرادهای خود را مطرح کردند. این کتاب را با خود برده بودم که در زمان پرسش و پاسخ از منظر فیلسوفی که اتفاقا پزشک هم بوده است و کاملا به بحث‌های روانشناسی اشراف کامل داشته است، صحبت کنم. درواقع، صحبت که نه، دلم می‌خواست این نوشته را از رو بخوانم. اما متاسفانه به دلیل اینکه مجبور بودم جلسه را خیلی زودتر ترک کنم نتوانستم. به نظرم، دیدگاه یاسپرس، از این نظر که تنها فیلسوف نبوده است و خیلی‌‌ها اصلا  او را متعلق به حوزه‌ی پزشکی می‌دانستند نه فلسفه، قابل توجه است. 

پ.ن ۲: کلا مدت‌هاست به این نتیجه رسیده‌ام، آدم‌های خیلی عاقل، که همان فیلسوفان باشند بیش و کم به نتایج مشابهی می‌رسند، منظورم شبیه نتایج علمی و قطعی نیست. که بی‌شک با آنچه در فلسفه می‌بینیم متناقض است. چون هنوز نتیجه‌ام خام است، علی‌الحساب توضیح ندهم بهتر است. اما یاسپرس من را یاد نتیجه‌گیری‌ام از نسبت عالم و فلسفه انداخت.

کوره راه خرد، درآمدی به فلسفه، کارل یاسپرس، برگردان مهبد ایرانی طلب، نشر قطره، چاپ اول ۱۳۸۷

۱

No comments: