هر چند وقت یک بار خاله سوسکه را یاد میکنم. یکبار از دوستی پرسیدم از ازدواجات راضی هستی؟ چون به نظرم میاومد شوهرش عصبی است گفت آره خیلی! و ادامه داد من فکر میکردم آدم ازدواج کنه باید کتک بخوره ولی شوهر من دست بزن نداره، عصبانی میشه فحش میده و داد و بیداد میکنه و در این حدش به نظرش طبیعی میآمد. خب دوست من هم شبیه خاله سوسکه مسلم گرفته بود که اگر مرد عصبانی بشه میزنه ولی حالا با چی زدنش مهم است.
من نمیدانم الان چند درصد مردها به نسبت قدیم دست بزن دارند چون دست کم در فامیل با همهی کم و زیادش ازدواج جوانها موفق بوده است و در بالا بردن آمار طلاق سهمی نداشتهایم. اما به جنبهای از پرسش خاله سوسکه فکر میکنم که هیچ وقت فکر نکرده بودم. اینکه در اوقات خوشی و خرمی که همه خوش و خرماند و مشکلی هم نیست و فضا، فضایی عشقولانه است. اما در عصبانیت هم اگر عاشق ماندی شرط است به این معنا که خشمگین شوی ولی بدون کینه، بعضی آدمها وقتی از دستت عصبانی میشوند چنان بغض و کینهای دارند که از چشمهایشان هم میزند بیرون، اما بعضی آدمها عصبانی که میشوند حس نمیکنی ازت متنفر هم هستند. کش هم نمیدهند و کینه هم نمیکنند و یک جر و بحثی میشود و تمام میشود و میرود پی کارش. درواقع، خاطرخواههای خاله سوسکه از آنهایی هستند که وقتی عصبانی میشوند نمیتوانند حساب عاشق بودنشان را از عصبانی بودنشان سوا کنند.
اگر از دستم ناراحت بشی من و با چی میزنی؟ یعنی دلت تا کجا میتونه باهام مهربون بمونه؟ یعنی حساب دلت از حساب خشمات سواست؟
پست مرتبط: باور سوسک سیاه دلبر
یک پست مرتبط دیگر:اگه من زنت بشم من و با چی میزنی؟
No comments:
Post a Comment