این صحنهای را که میخواهم توصیف کنم در مترو زیاد دیدهام. خانمی با عجله وارد قطار میشود بعد بیتوجه به پشتسرش که یک جای خالی برای نشستن است چشم میگرداند به دور و برش که جای خالی برای نشستن پیدا کند گاهی حتی با کوچکترین حرکت مسافران یا نیمخیز شدنشان چند قدمی هم برمیدارد. اما خانمی که پشت سرش کنار همان صندلی خالی است آرام میزند پشتش و با لبخند میگوید بنشین. این روزها و شبها که چشمهایم دو دو میزنند و در دورترین افقها جستوجو میکنند دلم میخواهد خدا آرام بزند پشتم و بگوید بنشین، همینجا بنشین!
No comments:
Post a Comment