حدود چهار سال پیش اینجا چیزهایی دربارهی بخشش نوشتم، امشب میخواهم چند نکتهی کوچک را به آن اضافه کنم. به نظرم بخشیدن را در هیچ کلاس و دانشگاهی یادت نمیدهند شبیه خیلی چیزهای دیگر که ربطی به این ندارد که همهی عمر در مدارس غیر انتفاعی درس خوانده باشی دانشجوی دکترای دانشگاه تهران باشی در شهید بهشتی درس خوانده باشی یا فوق دکترای فلان رشته از فلان دانشگاه استرالیا گرفته باشی. بعضی چیزها را تا پیش از هفت سالگی یاد میگیری این باور شخصیام است و بعد به مرور بادهای که تا پیش از هفت سالگی نوشیدهای با سواد که میشوی آنچنانهایت را آنچنانتر میکند. از این لحظهای که پشت مانیتور نشستم تا جایی که ذهنم یاری میدهد به عقب برمیگردم نگاه میکنم میبینم با همهی سختیهایی که بخشش دارد طوری بخشیدهام که انگار هیچ وقت اتفاق نیفتاده بوده است اما یک نکتهی ظریفی در آن وجود دارد این نوع بخشیدن هیچ مزیت اخلاقی برای من ندارد گویی اینکه همانطور که چشم و ابروی مشکی و فلان رنگ مو فلان قدوقواره را ژنتیکی به ارث بردهام بعضی رفتارهای به ظاهر مثبت را هم ارث بردهام و برای آن تلاش چندانی لازم ندارم یکی از این رفتارها بخشش است نه اینکه ساده باشد برایم که گاهی بیاندازه سخت بوده است. اما سختیاش به مدد ژنتیک و ارث و میراث ساده شده است. رفتارهای خوب و بد ما تلفیقی است از آنچه به ارث بردهایم و آن چیزهایی که تا هفت سالگی میآموزیم و پس از آن بر همان زمینه با کتابهایی که میخوانیم و در مواجهی با عالم نقش و نگار میزنیم. گاه نقشهای خصمانه و کینه توزانه و سیاه و گاه نقشهای مهربانی و محبت و البته رنگی. در واقع به نظر میرسد طرح اولیهی رفتارهای ما را مامانهایمان میزنند و ما در طول زندگی پر رنگش میکنیم، رنگش میکنیم و البته به شدت موافقم که گاهی هم پاکاش میکنیم اما هر وقت پاکاش هم میکنیم رد کم رنگی از آن برجاست شاید جملهی طنز ما از اون خانوادهها نیستیم، رد به جا مانده از پاک کردن بعضی آموختههایمان است، با این اوصاف آیا این پاک کردنها و تلاش برای در انداختن طرحی نو، از جمله اینکه به یکباره بخواهیم بخشنده شویم و ببخشیم، امکان دارد؟
No comments:
Post a Comment