خوداصلاحی،
هدف مهم فلسفه برای کودکان
امروز مصاحبهای
را با دکتر محمود سریعالقلم میخواندم که بخشی از آن بسیار برایم جالب توجه بود و
به نظرم ارتباط تنگاتنگی با اهداف فلسفه برای کودک دارد. ایشان در جایی از صحبتهایشان
گفتهاند: «آقای کاربیلت وزیر امور خارجه سوئد به قدری آرام، بیتکلف، بیافاده و
اخلاقی رفتار میکرد که گویی اصول کافی ما را دهها بار خوانده است. او نه محافظ
داشت نه منشی نه کسی که کیف او را بردارد و نه خبرنگاران به دنبال او میدویدند،
من طی مدتی که او را میشناسم که وی فردی
کنجکاو است مرتب سوال میکند و در پی یادگیری است، یکبار در مورد دموکراسی در مصر
صحبت میکردیم، نحوهی سوال کردن او خیلی جالب بود. او میگفت من چند نظر دارم که
میخواهم آنها را محک بزنم و ببینم تا چه میزان به حقیقت فکر میکنم. ما چند وزیر
در فرهنگ خودمان میشناسیم که حتی در نا خودآگاه خود حس کنند که میتوانند از
دیگران بیاموزند و سوال کنند؟ من، به شدت هم بهعنوان یک ایرانی و هم بهعنوان یک
مسلمان اعتقاد دارم که اخلاق و مدنیت انسان به مراتب مهمتر از مواضع سیاسی اوست. مواضع
سیاسی سیال هستند و با دانش بیشتر و قابلیت بهتر شدن و دقیقتر شدن را دارند ولی
مدنیت و اخلاق انسان به مراتب بنیادیتر است. اگر شما دقت و تجربه کنید در جلساتی
که در کشور ما تشکیل میشود افراد بیشتر اظهار نظر میکنند تا سوال.»(گفتوگو از
خبرنگار سیاسی ایسنا: محسن فرامرزی)
در این
نقل قول از آقای سریعالقلم به نکات کلیدی اشاره شده است که به نظر میرسد یکی از
راه حلهایش پرورش نسلی است که جسارت پرسیدن داشته باشند و بلد باشند پرسشهای خوب
بپرسند، پرسشهای به جا بپرسند، و نگاه نقادانه، ابتدا به افکار خودشان و بعد به
افکار دیگران داشته باشند. فلسفه برای کودک این امکان را فراهم میکند که نسلی
پرورش پیدا کنند که به قول جناب سریعالقلم به گونهای جالب کنجکاو باشند و
بپرسند.
من نمیدانم
منتقدین فلسفه برای کودک چگونه دربارهی این برنامه فکر میکنند اما در حد توان و
سواد خودم، میخواهم بگویم فلسفه برای کودک، آموختن افلاتون و ارسطو به زبان ساده
نیست، شیوهی درست فکر کردن، فکر کردنی نقادانه با احترام به دیگریها است، به این
معنا کودک یاد میگیرد اگر با باور کسی موافق نیست یا نقدی یا سخنی مخالف با آن
باورها دارد به خود شخص حمله نکند بلکه دربارهي باورهای او صحبت کند و شخص را به
صفت نامناسبی وصف نکند. این شیوهي آموزش به کودک یاد میدهد وقتی پرسشی مطرح میشود
او نباید لزوما و بلافاصله لب به سخن بگشاید و نظریهپردازی کند میتواند دربارهاش
فکر کند اگر جایی از آن ابهام دارد بپرسد و باز هم بپرسد تا دقیق و شفاف بفهمد
منظور شخص مقابلش چیست. در حلقههای کندوکاو، کودک وقتی نظری میدهد به مرور و با
نظر بچههای دیگر خودش به این نتیجه میرسد که نظرش بهرهای از حقیقت دارد یا
ندارد. درواقع، کودک در این حلقهها علاوهبر اینکه یاد میگیرد به شیوهی درست و
منطقی فکر کند و پرسشهای معقول مطرح کند، به یک خوداصلاحی دربارهی خودش هم میرسد
که در رفتارش با افراد اجتماع تاثیر مستقیم و بیواسطه دارد. درواقع، احترام به
دیگران، رعایت حقوق دیگران، حقوق شهروندی، قانونمندی تا جایی برای کودک درونی میشود
که به مرور زمان دیگر نیاز نیست از بیرون خطکش روی دستش زده تا فردی مبادی آداب و
اخلاقی شود. این نوع آموزش، اگر بهدرستی و به دست افراد با سواد در این حوزه اجرا
شود، جوانی را تحویل اجتماع میدهد که وزیر و وکیل و نماینده و هر سمتی که در جامعه
برعهدهاش گذاشته شود بر پایهی احترام به دیگران و خوب شنیدن و گفتاشنود و تفکر
نقادانه خواهد بود، در ایدهآلترین شکلاش دموکراسی شکل خواهد گرفت که از درون
تک تک افراد جامعه پدید آمده است، بدون زور و تنبیه و محرکهای بیرونی.
پینوشت:
آسیب جدی فلسفه برای کودک در ایران اعتماد به نفس آدمهای کمسواد و بیسواد در
این حوزه است، ایشان با اعتماد به نفس بالا و بدون ذرهای ترس از اینکه مخاطبان
آنان کودکان هستند و در این زمینه باید حساستر بود این طرح را پیاده میکنند.
موردی را سراغ دارم که در سال هشتادوپنج با یک بار آمدن به پژوهشگاه علوم انسانی و
شرکت در جلسهای که معرفی این شیوه بود دیگر نیامد و بلافاصله به سراغ کار عملی آن
رفت. به قول دکتر هدایتی آدمهایی هستند که هفت هشت مورد ویژگیهای برنامهی فبک
را میخوانند و با همان حلقهی کندوکاو تشکیل میدهند. واقعا اگر کسی به این حوزه علاقهمند است تا میتواند در این زمینه مطالعه کند و پایههای
نظری خود را محکم کند چون بعد از باور عمیق به این برنامه و باور توانایی کودکان،
سواد و علم دربارهي آن نیز بسیار قابل توجه است. دست کم نگیرید.
No comments:
Post a Comment