در کلاس بچههای پنجم و ششم، پویان هفت ساله که مهمان بود، در پرسیدن کم که نمیآورد هیچ، وقتی مربی دربارهی نظریههایی که پویان داده بود از بچهها نظرخواهی میکرد همهاش موافقت جمع میکرد. نظر مخالف اصلا نداشت. یکی از بچهها که اسمش دانیال بود و پدرش هم در جلسه حضور داشت، هم عالی استدلال میکرد هم پرسشهای خوب مطرح میکرد هم حواسش کاملا به بحثها بود. پایان کلاسشان مربی رو کرد به بچهها و گفت بچهها پویان امروز از صبح این سومین کلاس فلسفه برای کودکان است که شرکت کرده است. دانیال با همان لحن بامزهاش خیلی ناخودآگاه زد پشت پویان گفت: داداش خوبی؟!!!! سالن از خنده منفجر شد.
پ.ن: دانیال با تیشرت سفید و پویان با تیشرت آبی است.
پ.ن ۲: با بچهها دربارهی حضور پدر دانیال صحبت میکردیم به نظرمان این همه توجه و وقت گذاشتن از طرف پدر خانواده خیلی قابل توجه بود. در نود و نه در صد موارد مامانهای خانواده پیگیر کلاسهای بچهها هستند. ما این حمایت عاطفی و توجه را به وضوح در اعتماد به نفس دانیال مشاهده میکردیم. در ضمن فقط این جلسه از کلاسشان که در حضور ما بود پدر و مادرها هم میتوانستند بیایند و از نزدیک کلاس را ببینند.
No comments:
Post a Comment