«دلتنگ مثل جنازه دراز نمیکشه روی مبل تا دلتنگی با مرگش تموم بشه، دلتنگها هم یکروزهایی لابد بلند میشوند از روی مبلهاشون که دشکش گود رفته و زیباترین شالشون رو سر میکنند و پیاده از سر ویلا تا تهش رو در عصر پاییزی راه میروند، چیزی میخرند ولی مدام فکر میکنند اگر آیدا بود همین راه رو برمیگشتیم بالا و قهوه میخوردیم باهم روبروی کلیسا. خودم بارها گفتم ولی یادم میره که آدم دلتنگ آدم مرده نیست، آدم قطع عضو شده است. همه کاری میکنه ولی خب جای خالی اون عضو، اون پا، اون دست یا اون چشم همیشه باهاش میآد.»
آیدا احدیانی
پ.ن : درست است که این متن آیدا را کامل گذاشتهام اینجا اما دلم خواست این قسمتش را سوا کنم، از بس که در تمام این برو بیاهایم دلتنگم...
آیدا احدیانی
پ.ن : درست است که این متن آیدا را کامل گذاشتهام اینجا اما دلم خواست این قسمتش را سوا کنم، از بس که در تمام این برو بیاهایم دلتنگم...
No comments:
Post a Comment